معرفي شش دشمن اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام)
که در ماه مبارک رمضان به هلاکت رسيدند:
ماه رمضان، ماه رحمت و برکت، فرا رسيد. ماهي که در آن درهاي رحمت الهي به سوي بندگان گشوده شده اند و بندگان نيز براي کسب فيض هر چه بيشتر از اين ماه پر فضيلت همت گمارده اند. برخي را مي بيني که براي انس هر چه بيشتر با قرآن به قرائت روزي يک جزء از آن روي آورده اند. بعضي هم به اعمال و عبادات مأثور و مروي از اهل بيت عليهم السلام در شبانه روز ماه مبارک رمضان مشغول گشته اند (خداوند ما را بر انجام اين اعمال موفّق بگرداند). از ميان اين اعمال عملي هست که متأسفانه مورد غفلت واقع شده است!
عملي که با اينکه زمان بسيار کوتاهي را براي انجام آن از ما مي گيرد ولي ثواب و پاداش بسيار بالايي دارد و ما را به خداوند تبارک و تعالي بسيار نزيک مي گرداند.
و آن همان عملي است که در زيارت عاشورا خوانده ايم: "ِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْکَ بِمُوَالَاتِکَ وَ بِالْبَرَاءَة" و همچنين: "أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْکُمْ بِمُوَالَاتِکُمْ وَ مُوَالَاةِ وَلِيِّکُمْ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُ".
خدايا ما خواهان تقرّب و نزديکي به درگاه تو به وسيله لعن و تبرّي از دشمنانت هستيم! آري در اين ماه پر فضيلت هرگز نبايد اين وسيله تقرّب الهي را فراموش کنيم و از اعلام دوستي و ولايت اهل بيت و اعلان بيزاري از دشمنان ايشان غافل باشيم. زيرا همانطور که ابوحمزه ثمالي نقل مي کند که امام سجاد عليه السلام فرمودند:
هر که جبت و طاغوت را هر روز يک مرتبه لعن کند خداي تعالي هفتاد هزار هزار (هفتاد مليون) حسنه براي او بنويسد وهفتاد هزار هزار گناه از او محو کند و هفتاد هزار هزار درجه او را رفعت بخشد و هر که در شب يک مرتبه آن دو (جبت و طاغوت) را لعن کند همين ثواب در نامه عملش نوشته شود.
ابوحمزه گويد: بعد از شهادت امام سجاد عليه السلام خدمت مولايم امام باقر عليه السلام شرفياب شدم و عرض کرد:
مولاي من! حديثي است که از پدر بزرگوارتان شنيده ام. فرمودند: بگو. و من حديث را براي حضرت خواندم.
حضرت فرمودند: بله. اي ثمالي آيا دوست داري که من هم بر آن بيفزايم؟
عرض کردم: آري اي مولاي من. حضرت فرمودند: هر کس که آن دو را يک مرتبه لعن کند در هر صبحگاهان هيچ گناهي براي او نوشته نميشود در آن روز تا اينکه شب هنگام را درک کند و هر کس شب را سپري کند و آن دو را لعن کند براي او گناهي نوشته نميشود در آن شب تا اينکه صبح را درک کند.
ابوحمزه گويد: بعد از شهادت امام باقر عليه السلام خدمت مولايمان امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و عرضه داشتم: حديثي است که از پدرتان و جدتان شنيده ام. حضرت فرمودند: بگو آن را اي ابا حمزه. من نيز حديث را براي حضرتش خواندم. حضرت فرمودند: حق است اي اباحمزه و فرمودند: و هزار هزار (يک ميليون) درجه بر او افزوده مي شود. سپس فرمودند: همانا که خدا وسعت دهنده و بخشنده است! (شفاء الصدور ج2ص378)
پس بياييم در اين ماه آمرزش و مغفرت از گفتن يک "اللهم العن الجبت و الطاغوت" و يا "لعن الله قاتليک يا فاطمة الزهراء" کوتاهي نورزيم. و با لعن و تبرّي از دشمنان اهل بيت علهيم السلام در اين ماه، خود را به درجات رفيع سعادت و کمال نزديک گردانيم. اضافه بر آن که هلاکت و به درک واصل شدن شش تن از دشمنان اهل بيت عليهم السلام در اين ماه، لعن و تبرّي را بيشتر براي ما متذکّر مي شود. و شايسته است مؤمنين و محبين اهل بيت عليهم السلام در اين ماه در ايام هلاکت دشمنان اهلبيت عليهم السلام با برگزاري مجالس تبرّي، اين سنّتي که متأسفانه در جامعه ما کمرنگ و مغفول شده است را احياء نمايند و همگان بايد بدانيم تبري از دشمنان اهلبيت عليهم السلام علاوه بر وجوبي که دارد رزق و روزي مي باشد که خداوند به بندگان خاص خود عطا مي کند. همچنانکه در زيارت عاشورا مي خوانيم
«فأسأل الله الذي اکرمني بمعرفتکم و معرفه اوليائکم و رزقني البرائه من اعدائکم ان يجعلني معکم في الدنيا و الآخره....
در ماه مبارک رمضان چند مناسبت برائتي مي باشد از جمله:
هلاکت مروان بن حکم (1 ماه رمضان)
مروان پسر حکم بن ابي العاص بود و به وزغ بن وزغ ملقب گرديده بود. او و پدرش مورد لعن پيامبر اکرم صلي الله عليه واله واقع شدند، حتي عايشه به مروان گفت: شهادت مي دهم که پيامبر صلي الله عليه و اله پدرت را لعن کرد در حالي که تو در صلب او بودي!
مروان در عداوت با خدا و پيامبر و اهل بيت عليهم السلام خصوصا اميرالمومنين عليه السلام از زمان عثمان تا آخر عمر خود بسيار کوشيد. او در زمان خلافت عثمان فتنه ها بپا کرد. در جنگ جمل جمل تيري زد و طلحه را کشت و بعد از فتح هنگامي که اسير شد حسنين عليهما السلام را شفيع قرار داد و اميرالمومنين عليه السلام او را رها کرد. به حضرت عرض کردند: از او بيعت بگير. حضرت فرمودند: من احتياجي به بيعت او ندارم، همانا دست او دست يهودي است. اگر بيست بار هم با من بدستش بيعت کند باز حيله و مکر خواهد نمود... . چه اينکه يهود به مکر و حيله معروفند.
بعد از آنکه مروان به معاويه پيوست هرگاه حکومت شهري به او داده مي شد، در ترويج سب (دشنام به) اميرالمومنين (علیه السلام) مُجدّ و مصرّ بود. او در مدينه هر جمعه بر منبر پيامبر صلي الله عليه واله بالا مي رفت و در حضور مهاجرين و انصار، اميرالمومنين عليه السلام را سب مي کرد. مروان بعد از هلاک شدن يزيد به جاي وي نشست و همسر او را به عقد خود در آورد و نه ماه خلافت کرد. همسر يزيد زهري در غذاي او ريخت که لال شد و آخر الامر متکا بر دهان او گذاشت و با کنيزان روي او نشستند، تا اينکه در اول ماه رمضان به درک واصل شد. (نهج البلاغه خطبه73، نهج السعادة ج1ص335، الجمل (ابن شدقم)ص149، بحارالانوار ج32ص230 و ج41ص355، الغدير ج8ص261، انساب الاشراف ص263، شرح نهج البلاغة ج6ص146)
هلاکت زياد بن ابيه (چهارم ماه رمضان)
زياد بن سميه، که پدرش به درستي معلوم نبود، به زياد بن ابيه (يعني زياد پسر پدرش) معروف بود. پس از صلح امام حسن عليه السلام، زياد بن ابيه به معاويه بن ابي سفيان نزديک شد و به خاطر خشونت و صلابتي که در او بود، مورد توجه معاويه قرار گرفت و معاويه با به راه انداختن انجمني از بزرگان خلافت بني اميه و گواه گرفتن از افراد سرشناس و معروف عرب مبني بر اين که زياد در فراش پدرش ابي سفيان ديده به جهان گشوده بود، وي را فرزند ابي سفيان و برادر خويش معرفي کرد و حکومت عراق (کوفه و بصره) و توابع آن را به وي سپرد و وي را مأمور آزار و شکنجه شيعيان اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام نمود.
زياد بن ابيه که خود زماني از ياران و فرماندهان نظامي سپاه امام علي عليه السلام بود و ياران و هواداران آن حضرت را به خوبي مي شناخت، در صدد قتل و غارت آنان برآمد و تعداد بي شماري از شيعيان را بي جرم و گناهي به قتل آورد و هر روز زندگي را بر کام آنان تلخ تر مي کرد.
سرانجام مبتلا به بيماري طاعون به نقلی و یا توسط معاویه (رجوع شود به کتاب حقایق ناگفته عاشورا از نویسنده خبیر و فقیه متعالی آیت الله سید علی میلانی) کشته شد و دست وي بر اثر آن (سم)متورم شد و قصد بريدن آن را داشت که با ديدن آتش و ابزار وسايل قطع، منصرف شد، ولي بيماري چنان وي را فشار آورده بود که تعداد 150 نفر از پزشکان ماهر، از مداواي آن عاجز مانده بودند. گفته شد که در درون وي، حرارتي از آن بيماري به وجود آمده بود، که با هيچ نوشيدني و تزريق کردني، کاهش پيدا نمي کرد و سرانجام وي را به هلاکت رسانيد. (البدايه و النهايه (ابن کثير)، ج8، ص 67)
هلاکت حجاج ثقفي (سيزدهم ماه رمضان)
حجاج بن يوسف در سال 95 هجري قمري در طائف به دنيا آمد و سراسر عمرش آميخته با جنايت و خونريزي و ظلم و تباهي بود. اوج ستم و بيداد حجاج در سال هايي بود که از طرف عبدالملک بن مروان به فرماندهي جنگها انتخاب شد و سپس حکومت عراق را به دست گرفت.
او مردي خونخوار بود و پيرمرد و بچه و بزرگ و کوچک را به اتهام شيعه بودن ميکشت. در عصر حجاج اگر به کسي ميگفتند کافر، بيشتر راضي بود تا اينکه بگويند شيعه. در ليست افراد فراواني که در حکومت حجاج، بيگناه کشته شدند، نام انسانهاي والا و ارجمندي همچون قنبر، خدمتکار علي عليه السلام، کميل بن زياد و سعيد بن جبير به چشم ميخورد.
حجاج در مجلسي برخي از فضائل خود را چنين برشمرد: «در مجالس ما هيچگاه از عثمان بدگويي نشده است. هفتاد نفر از بستگان ما در جنگ صفين به نفع معاويه کشته شدند؛ از طائفه ما هيچکس با زني که دوستدار علي باشد، ازدواج نکرده است؛ زنان ما نذر کردند اگر حسين کشته شود ده شتر بکشند؛ هر کس از خاندان ما نام علي را بشنود به او و حسن و حسين و مادرشان نيز بد ميگويد.»
حجاج 120 هزار را در بيرون از ميدان جنگ قتل عام کرد. در زندانهاي مختلطش 50 هزار مرد و 30 هزار زن بودند که 16 هزار نفر آنان برهنه بودند. زندانهاي حجاج سقفي براي جلوگيري از آفتاب تابستان و سرما و باران زمستان نداشت. خوراک زندانيان ناني بود از جو که با خاکستر و نمک مخلوط بود و پس از مدت کوتاهي، هر زنداني که از آن ميخورد رنگ چهرهاش سياه ميشد.
جنايتهاي بي شمار حجاج، او را در چشم عبدالملک بن مروان، خليفه غاصب و ستمگر اموي، آنچنان عزيز و مقرب کرده بود که هنگام مرگ به فرزندانش گفت: "شما را سفارش ميکنم به تقواي خدا و احترام به حجاج." عمر بن عبدالعزيز ميگويد: "اگر هر گروهي بخواهد نمايندهاي را به عنوان خبيثتترين فرد گروه خود معرفي کند و ما نيز حجاج را معرفي کنيم، در مسابقهي تعيين قهرمان جنايت، ما برنده خواهيم شد."
حجاج پس از عمري جنايت در 54 سالگي مبتلا به دل درد شديدي شد و پس از پانزده روز دست و پنجه نرم کردن با بيماري و مبتلا شدن به مرض لرزه و سردي اندام _ که هر چه آتش در اطرافش برميافروختند باز گرم نميشد - سرانجام به هلاکت رسيد.
هلاکت عايشه (هفدهم ماه رمضان)
عايشه از همسران پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و دختر ابوبکر بود. عايشه را مزاجي عصبي و سخت و تند و سرکش بود. حدّت طبع، سرعت درک موقعيت و تصميم گيري، رشک و حسادت شديد، جزء شخصيت بارز عايشه بحساب مي آيد.
عائشه در سال هشتم يا نهم قبل از هجرت در مکه تولد شده. پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در سال دوم يا سوم پس از هجرت با او ازدواج کرد. و زماني که آن حضرت درگذشت – بنا به مشهورترين قول – او هيجده ساله بود. عايشه از آن پس تا هنگام مرگ به شخصيتي موثر تبديل شد که حوادث زيادي را پديد آورد. در زمان پيامبر پس از اينکه پيامبر رازي را به او و همسر ديگرش حفصه گفت، برخلاف آنچه پيامبر گفته بود که آنرا افشا نکنند، آنها راز را بر ملا کردند. خداوند در همين زمينه آياتي را در سرزنش اين دو نازل فرمود. (آيات اوليه سوره تحريم)
عايشه از زمان خود پيامبر با اميرالمومنين دشمني داشت، لذا پس از خلافت امام علي، طلحه و زبير که به مخالفت با آن حضرت پرداخته بودند، با علم به اين امر نزد عايشه رفته و او را نيز با خود همراه ساختند. آنها به بصره رفته و تعداد بسياري را کشتند و بيت المال بصره را مصادره و عثمان بن حنيف حاکم بصره را مورد شکنجه قرار دادند.
وقتي امام حسن مجتبي به شهادت رسيد، خواستند آن حضرت را در جوار مرقد پيامبر دفن کنند. اما عايشه بار ديگر کينه خود را به اهل بيت نشان داد و گفت: "چنين چيزي هرگز انجام نخواهد شد." مروان بن حکم و ديگر بني اميه نيز با دفن حضرت در آنجا مخالفت کردند بنابراين امام حسين که بنا به وصيت خود حضرت مجتبي نمي خواست خوني ريخته شود، آن حضرت را در بقيع دفن فرمود.
معاويه وقتي که به مدينه آمد با عايشه ديدار کرد نظر او را درباره ولايتعهدي يزيد پرسيد. عايشه مخالف آن بود. اما معاويه گفت که اين قضاي الهي است و مردم بيعت کرده اند. وي هداياي زيادي را براي عايشه مي فرستاد و حتي زماني قرض هاي او را نيز پرداخت که ولایتعهدی یزید را بپذیرد که نپذیرفت و توسط دسیسه های معاویه ترور شد .به کتاب حقایق ناگفته عاشورا رجوع شود (تاريخ خلفا ص 159 و 388، سقيفه بني ساعده ص 145، تاريخ ابن کثير،ج 8، ص 136)
هلاکت ابن ملجم (بيست و يکم ماه رمضان)
عبدالرحمان ابن ملجم مرادي يکي از خوارج بود که همراه با دو تن ديگر به نام هاي برک بن عبدالله تميمي و عمر بن بکير تميمي، در مکه با هم قرار گذاشتند تا امام علي علیه السلام، معاويه و عمرو عاص را بکشند و به اين ترتيب جامعه مسلمانان را از فتنه خلاصي بخشند.
عبدالرحمان به کوفه آمد و با دوستان خود ديدار مي کرد. يک بار به ديدار گروهي از طايفه تيم الرباب رفت. در آنجا زني را به نام قطام بنت شجنه بن عدي را ديد که پدر و برادرش در نهروان کشته شده بودند. ابن ملجم وي را خواستگاري کرد. زن مهر خويش را سه هزار دينار و قتل امام علي علیه السلام قرار داد. ابن ملجم گفت که از قضا براي همين به کوفه آمده است. وي شمشير خويش را به زهر آلوده ساخت و در مسجد پنهان شد.
صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال 40 هجري، هنگامي که امام علي علیه السلام مشغول خواندن نماز يا نافله صبح بود، شمشير را بر فرق آنحضرت فرود آورد و همين منجر به شهيد شدن امام در دو روز ديگر گرديد. مردم او را دستگير کردند. امام علي علیه السلام تا وقتي در قيد حيات بود مدام سفارش وي را مي فرمود و وصيت کرد که اگر خواستند او را قصاص کنند تنها يک ضربت به او بزنند.
پس از شهادت امام علي علیه السلام ، عبدالرحمان بن ملجم بدست امام حسن عليه السلام کشته شد. در احاديث از پيامبر نقل شده که به حضرت علي فرمود: اي علي، تو به دست شقي ترين انسانها کشته خواهي شد. (تاريخ خلفا ص 334)
هلاکت ابولهب (بيست و چهارم ماه رمضان)
ابولهب عبدالعزي بن عبدالمطلب عموي پيامبر اسلام و از بزرگان قريش بود. وي چهرهاي سرخ داشت و به همين دليل پدرش او را ابولهب (پدر آتش = سرخ رو) لقب داده بود. ابولهب پيش از اينکه پيامبر دعوت خويش را آشکار کند، به برادرزاده خويش علاقه داشت، ولي پس از بعثت، به دشمنان قسمخورده اسلام پيوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله پراکنده ساخت. همسرش ام جميل، دختر حرب و خواهر ابوسفيان بود و به دستور ابوسفيان، ابولهب را به دشمني با پيامبر تحريک ميکرد.
هر گاه پيامبر مردم را به اسلام دعوت ميکرد، ابولهب با زباني گزنده آنان را از اطراف او ميپراکند. به همين دليل سوره مسد درباره او و همسرش نازل شد. ابولهب به دليل ابتلا به آبله در جنگ بدر حضور نيافت، اما چهار هزار درهم به قريش کمک کرد.
وي در سال دوم هجري قمري، اندکي (7 يا 9 روز) پس از غزوه بدر درگذشت. جنازهاش چند روز در خانهاش ماند و به دليل تعفن جسد، کسي حاضر نشد دفنش کند. سرانجام فرزندانش جسد او را در بيرون مکه گذاشتند و آنقدر بر جنازهاش سنگ ريختند تا مدفون شد.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک اللهم العن الجبت و الطاغوت
نظرات شما عزیزان: