***عاشق مردم***
خدایا عشق را در من بر انگیز
ندای عشق را در من رسا کن
از این ((مرداب بودن))در هراسم
مرا از ننگ ((بی عشقی))رها کن
بده عشقی که جانم بر خروشد
بلرزاند خروشم اسمان را
به گالبانگی بر اشوبم زمین را
به فریادی بر انگیزم زمین را
به ((نیروی محبت))زنده ام کن
به راه دستگیری ها توان ده
مرا عشقی به انسانها بیاموز
توان یاری درماندگان ده
مرا بال و پری بخشا خدایی
که تا بیغوله ها پرواز گیرم
به من سر پنجه قدرت عطا کن
که غم ها را ز دل ها باز گیرم
در ایم نیمشب در کلبه ای سرد
بپاشم عطر شادی بر غریبی
برافروزم، چراغ زندگانی
به شب های سیاه بی نصیبی
مرا ((مهتاب))کن در تیره شبها
که بر هر کلبه ویران بتابم
دم گرم مسیحایی به من بخش
که بر بالین بیماران شتابم
مرا(( لبخند)) کن،لبخند شادی
که بر لب های غمخواران نشینم
زلال چشمه امرزشم کن
که در اشک گنهکاران نشینم
مرا ((ابر عطوفت))کن که از خلق
فرو شویم غبار کینه ها را
ز دلها بسترم امواج اندوه
کنم مهتابباران سینه ها را
نسیمم کن که عطر دوستی را
بپاشم در فضای زندگانی
بدل سازم خزان زندگی را
به باغ عشق های جاودانی
بزرگا:زندگی بخشا !بر انگیز!
نوای عشق را از بند بندم
مرا رسم جوانمردی بیاموز
که بر اشک تهیدستان نخندم
به راهی رهسپارم کن که گویند:
چو او ،کس ((عاشق مردم))نبوده است
چنانم کن که بر گورم نویسند:
در اینجا عاشق مردم غنوده است
خدایا عشق را در من بر انگیز
ندای عشق را در من رسا کن
از این ((مرداب بودن))در هراسم
مرا از ننگ ((بی عشقی))رها کن
بده عشقی که جانم بر خروشد
بلرزاند خروشم اسمان را
به گالبانگی بر اشوبم زمین را
به فریادی بر انگیزم زمین را
به ((نیروی محبت))زنده ام کن
به راه دستگیری ها توان ده
مرا عشقی به انسانها بیاموز
توان یاری درماندگان ده
مرا بال و پری بخشا خدایی
که تا بیغوله ها پرواز گیرم
به من سر پنجه قدرت عطا کن
که غم ها را ز دل ها باز گیرم
در ایم نیمشب در کلبه ای سرد
بپاشم عطر شادی بر غریبی
برافروزم، چراغ زندگانی
به شب های سیاه بی نصیبی
مرا ((مهتاب))کن در تیره شبها
که بر هر کلبه ویران بتابم
دم گرم مسیحایی به من بخش
که بر بالین بیماران شتابم
مرا(( لبخند)) کن،لبخند شادی
که بر لب های غمخواران نشینم
زلال چشمه امرزشم کن
که در اشک گنهکاران نشینم
مرا ((ابر عطوفت))کن که از خلق
فرو شویم غبار کینه ها را
ز دلها بسترم امواج اندوه
کنم مهتابباران سینه ها را
نسیمم کن که عطر دوستی را
بپاشم در فضای زندگانی
بدل سازم خزان زندگی را
به باغ عشق های جاودانی
بزرگا:زندگی بخشا !بر انگیز!
نوای عشق را از بند بندم
مرا رسم جوانمردی بیاموز
که بر اشک تهیدستان نخندم
به راهی رهسپارم کن که گویند:
چو او ،کس ((عاشق مردم))نبوده است
چنانم کن که بر گورم نویسند:
در اینجا عاشق مردم غنوده است
***مهدی سهیلی***
نظرات شما عزیزان: