کرامات و توانمندیهای بیكران خاندان وحی صلوات الله علیهم اجمعین كه در معجزات آن بزرگواران به ظهور رسیده چراغ راه و باعث هدایت شده و می شود. چرا كه خداوند متعال آنچه را در این مسیر لازم بوده در اختیار آنها گذارده است. آنها حجت های الهی هستند كه در قیامت خداوند به خاطر بودنشان در بین مردم از بندگان خود سوال می كند. مرحوم محدث نورى علیه الرحمه در دارالسلام فرمود: جمعى از ثقات خبر دادند كه جماعتى از اهل آذربایجان بزیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شدند. یكنفر از آنها نابینا بود. چون به مقصود رسیدند یعنى به فیض زیارت آن بزرگوار نائل شدند و بعد از چندین روز توقف عتبه مباركه را بوسیده رو به وطن حركت نمودند تقریباً در دو فرسخى مشهد فرود آمده و منزل كردند در آنجا نزد یكدیگر نشستند. كاغذهائى را كه نقش قبه منوره و روضه مقدس و اطراف آن بر كاغذ بود براى تبرك و سوغاتى خریده بودند بیرون آورده و نظر مى كردند و اظهار مسرّت و خوشحالى مى نمودند. آن شخص نابینا چون چشم نداشت و نمى دید و خبرى هم از آن كاغذها نداشت تا صداى كاغذ را شنید و اظهار خوشحالى رفقاى خود را متوجه گشت. پرسید سبب خوشحالى شما چیست؟ و این كاغذها چیست و از كجاست؟ رفقا بعنوان شوخى گفتند مگر تو نمى دانى این كاغذها برات خلاصى و بیزارى از آتش جهنم است كه حضرت رضا علیه السلام به ما مرحمت فرموده است؟ تا این سخن را شنید باورش شد و گفت معلوم مى شود كه اما هشتم علیه السلام به هریك از شما كه چشم داشته اید (كاغذ) برات داده و من كه كور و ضعیف هستم برات مرحمت نفرموده است بخدا قسم كه من دست برنمى دارم و الساعه برمى گردم و مى روم و برات خود را مى گیرم. عازم برگشتن شد و رفقاى او چون جدیت او را براى برگشتن دانستند گفتند اى مرد حقیقت مطلب این است كه ما شوخى و مزاح كردیم و این كاغذها چنین و چنان است. آن مرد باور نكرد و با نهایت پریشانى ترك رفقاى خود نموده و به مشهد مقدس برگشت و یكسره به آستان حضرتش مشرف گردید و ضریح مطهر را محكم گرفت و به زبان خود عرض كرد: اى آقا من كور و عاجزم و از وطن خود به زیارت حضرتت با كورى آمده ام و حال از كرَم شما بعید است كه به رفیقان من كه چشم دارند برائت بیزارى از آتش دوزخ مرحمت كنى و به من كه عاجز و ضعیفم مرحمت نفرمائى. بحق خودت قسم كه دست از ضریحت برنمى دارم تا به من نیز برات آزادى عطا فرمائى.آوردهاند که ...
زائر نابینا و برات خلاصى از آتش جهنم