انسان، موجودي الگوپذير
از نظر روان شناسان اجتماعي چشم هم چشمي در حوزه الگوهاي رفتاري بسيار نقش آفرين است. كساني، ديگري خاص و يا ديگران مهمي را به عنوان الگو قرار مي دهند و مي كوشند تا از سرتا پا همانند الگو باشند ديگران مهم چنان رفتار شخص را تحت تاثير قرار مي دهند كه هر چيز ظاهري كه در ايشان بيابد مي كوشد تا با همانندسازي، خود را با آنان تطبيق دهد.
الگوهاي رفتاري شخص مي تواند وي را به هر سوي بكشاند. اين مساله درباره همه كسان از پير و برنا و زن و مرد و عامي و عالم صدق مي كند. از اين رو در آيات قرآني مساله اسوه و بهره گيري از آن مطرح مي شود؛ زيرا انسان به طور طبيعي رفتارهاي خويش را براساس تاييد و يا همراهي با الگوها شكل مي دهد و اصولا مساله جامعه پذيري كه اصلي بسيار مهم در زندگي اجتماعي بشر است، ريشه در الگوپذيري انسان دارد. براين اساس مساله تقليد به دو شكل عاقلانه و كوركورانه در جوامع بشري امري طبيعي و غريزي است و انسان نمي تواند بي تقليد و الگوبرداري از ديگري زندگي كند، بلكه حتي نمي تواند به كمال انساني دست يابد. از اين رو آيات قرآني با بيان داستان زندگي گذشتگان و ارايه الگوهاي مختلف در هر حوزه ريز و درشت زندگي، مي كوشد تا شخص در يك راه مستقيم با بهره گيري از الگوهاي بينشي و نگرشي و رفتاري حركت كند و به سعادت دنيا و آخرت دست يابد.
به هر حال، مساله چشم و هم چشمي ريشه در اصول غريزي و فطري بشر دارد و بازخواني آن نشان مي دهد كه اين رفتار به سبب تحليل نادرست از موقعيت خود در جهان و زندگي اجتماعي پديد مي آيد. شخصي كه گرفتار بيماري و نابهنجاري اجتماعي چشم و هم چشمي مي شود در حقيقت دچار جهل و ناآگاهي از وضعيت و موقعيت خود به عنوان انسان و هدف از زندگي است و از يك غريزه درست و فطرت سالم به شكل نادرستي بهره برداري كرده است. قدرت و تواني كه در نهاد بشر قرار داده شده تا با كمك آن خود را به سعادت برساند ابزاري براي بازدارندگي وي از ترقي و كمال مي شود و جلوي پيش رفت و رشد و تكامل او را مي گيرد. اين گونه است كه ظرفيت و توانايي خود را در جايي ديگر هزينه مي كند كه سودي برايش ندارد.