تقلید؛ خزان زندگی
اندیشیدن، فکر کردن و ره یافتن سخت است.
سخت است که عالم ماده را کنار بزنی و فراتر از آن، به چیزهایی
بیندیشیکه ماورای عالم ماده اند؛
واقعیت ها، حقیقت ها، حق و باطل ها.
به خاطر همین، خیلی ها به جای اندیشیدن و فکر کردن، تقلید می کنند.
دسته ای یا گروهی یا فردی را که به نوعی در نگاهشان برتر می نماید،
برمی گزینند تا به جایشان فکر کند، نتیجه بگیرد و راه بنماید و حتی به این
هم نمی اندیشند که آن فرد یا گروه حق است یا باطل؟
خیلی ها از سرِ سستی، تنبلی و راحت طلبی، به پیروی کورکورانه و تقلید
جاهلانه ای بسنده می کنند که قدرت اندیشیدن را از آنان می گیرد و صاحبان
این منش را به موجوداتی کاملاً دنیایی بدل می کند که نه توان تشخیص
حق و باطل را دارند و نه توان انتخاب راه درست را.
تقلیدهای کورکورانه، دیوار ستبری است که راه را بر نسیم حیات بخش اندیشه
و فکر در زندگی می بندد و باغچه زندگی را خزان زده و بی ثمر می کند.