صدای شیعه: زندگی دنیوی برای انسان از نظر قرآن چیزی جز خسران نیست؛ زیرا این مرتبه از پستترین مراتب زندگی انسانی است. (تین، آیه 5) از نظر قرآن تنها کسانی از این زیان رهایی مییابند که حسن فاعلی و فعلی نسبت به خود و دیگران داشته و از نیت نیک و عمل صالح برخوردار بوده و دیگران را بدان سفارش کرده و امر و نهی نمایند. (عصر، آیات 1 تا 3).
یکی از مهمترین خطراتی که انسان در دنیا با آن مواجه است، محبت جاه، مقام و حب ریاست و سروری است که زینت اعتباری دنیای انسانی است. در مطلب پیش رو به برخی از زیانهای ریاست دوستی اشاره شده است.
تفاوت ریاست تکوینی و ریاست اعتباری
سروری یک ارزش است و کسی نمیتواند منکر ارزش سروری شود. اما این سروری باید تکوینی باشد نه اعتباری. خداوند به حضرت آدم(ع) یک سروری تکوینی به عنوان منصب خلافت الهی داده و با تاکید بر واژه «جاعل»نشان میدهد که این جعل، تکوینی است و به سبب وجود خصائی و صفات ذاتی در انسان است. (بقره، آیات 30 و 31)
در حقیقت ویژگی سروری و ریاست تکوینی، وجود صفاتی خاص در آن موجود است که او را شایسته آن مقام و منصب کرده است. خداوند در پاسخ چرایی انتخاب حضرت آدم(ع) به عنوان سرور و خلیفه بر هستی، به مظهریت اتم و اکمل حضرت آدم(ع) از خود اشاره فرموده و میفرماید:و علم آدم الاسماء کلها؛ و همه اسماء را به آدم آموخت. این تعلیم که نسبت به علم لدنی و شهودی و حضوری است، موجب میشود تا آن اسماء جزو ذات حضرت آدم شود؛ یعنی حقایقی را در اختیار حضرت آدم(ع) قرار داده که جزو مفاهیم و صورتهای ذهنی همانند آن چیزی نیست که در علم حصولی حاصل میشود. از همین رو، وقتی آن حقایق علمی به فرشتگان عرصه میشود، آنان به ضعف و ناتوانی و نادانی خود اقرار میکنند. (بقره، آیات 31 و 32)
خداوند همین معنا را در آیات دیگر با واژه و اصطلاح «نفخت من روحی؛ دمیدن از روحم» تبیین و تشریح میکند و در پاسخ ادعای ریاستطلبی و سرورخواهی ابلیس میگوید که علت انتخاب حضرت آدم(ع) به منصب خلافت الهی، به سبب کالبد و جسم او نیست، بلکه به سبب همان روح الهی است که تفاوت اساسی ماهوی را موجب شده است. (حجر، آیه 29؛ ص، آیه 72)
همین ویژگیها در فرزندان آدم(ع) نیز وجود دارد؛ زیرا خداوند درباره فرزندان آدم(ع) و شرافت طبیعی آنان در سروری و ریاست خلافت الهی بر سایر موجودات هستی میفرماید:ثم سواه و نفح فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده قلیلا ما تشکرون؛ آنگاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس میگزارید.(سجده، آیه 9)
البته فرشتگان پس از آگاهی دست از ادعا برداشتند و تبعیت از سروری خلیفه الهی را پذیرفتند و بر همین اساس سجده اطاعت به جا آوردند، اما ابلیس از نوع جنیان این سروری تکوینی را نپذیرفته و به مخالفت پرداخت و سجده اطاعت نکرد. (اعراف، آیه 11؛ حجر، آیات 29 تا 31؛ ص، آیات 72 و 73)
تکبر و علو، عامل بدبختی و ریاستخواهی
خداوند ریشه ریاستخواهی و سروری ابلیس و شیاطین مکتب او را تکبر و علو دانسته و میفرماید علت اینکه ابلیس حاضر به پذیرش ولایت و سروری و خلافت تکوینی حضرت آدم(ع) نشد، همان تکبری است که در شکل استکبار بروز و ظهور کرد: و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین؛ و چون فرشتگان را فرمودیم:«برای آدم سجده کنید»، به جز ابلیس- که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- ]همه[ به سجده درافتادند.(بقره، آیه 34)
کسی که به داشتههای خویش مغرور میشود گمان میکند که این قدرت و ثروت مال خودش است؛ در حالی که هر دارایی او فضل و بخشش الهی است. خداوند میفرماید: و ما بکم من نعمه فمنالله؛ و هر نعمتی که دارید از خداست. (نحل، آیه 53)