تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31961
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 164128
بازدید ماه : 217406
بازدید کل : 10609161
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 22 / 11 / 1398

سنگی در وسط باغ و دور اندیشی خریدار

نویسنده :علی باقری

     

سنگی در وسط باغ و دور اندیشی خریدار

باغی بزرگ در آستانه ی فروش بود  . گفتگوی معامله صورت گرفته بود . سند و پول هنوز بین طرفین رد و بدل نگردیده بود .خریدار یک پیر مرد با تجربه و جهاندیده و آزموده بود . قبل از اینکه پول و سند رد بدل شود و صیقه ی معامله خوانده شود خریدار گفت : اجازه دهید یک بار دیگر از باغ دیدن کنم . در هین بازدید از باغ سنگی بزرگی نظرش را به خود جلب کرد که قبلا به آن توجه نکرده بود . پرسید این سنگ بزرگ در وسط باغ از کجا آمده است . صاحب باغ (فروشنده) گفت پدرم از پدر بزرگش شنیده بود: یک زمانی سیلی از اینجا آمده و این سنگ را با خود آورده و در همین جا افکنده. پیر مرد گفت من از خرید این باغ منصرف شدم . فروشنده گفت چرا ؟ خریدار گفت اگر سیلی از یک جایی زمانی آمده باشد امکان وقوع سیل نظیر آن در همان مکان حتی پس گذشت سالیان دراز وجود دارد .
موضوعات مرتبط: خنده های حلال
برچسب‌ها: خنده،حلال
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 22 / 11 / 1398

وصیت بی مورد پدر و جواب منطقی پسر

نویسنده :علی باقری
 
 
 
 
 

 

وصیت بی مورد پدر

پیر مردی به فرزند خود وصیت می کرد پسرم وقتی من مُردم پس از مرگم به جای اینکه به مردم شام و نهار بدهی پولش را یکجا به یک موسسه ی خیریه تقدیم کن . پسر گفت:  پدر جان تو که مُردی من باید به ده 15 نفر خبر کنم تا جنازه ی تو را از خانه ببرند چند نفری هم در مراسم کفن و دفن به آنها اضافه می شوند . افرادی هم برای تسلیت و به محض شنیدن خبر مرگ تو از دور نزدیک به پیش من می آیند . تا من از قبرستان به خانه برگردم ده ها نفر به آنها اضافه می شوند و تا به خانه برگردم تعداد ما کمتر از صد نفر نخواهد شد .آنها خسته اند و گرسنه ، ظهر هم شده وقت وقت نهار . حداقل چایی و نهاری لازم است که از آنها  پذیرایی شود   امکان عملی کردن این وصیت وجود ندارد . هر چیزی اصول و قانونی دارد . پدر گفت آری چنین است که می فرمایی. من در اشتباه بودم مردم اگر اقتضا نمی کرد چنین رسمی را بنیان نمی نهادند .
موضوعات مرتبط: خنده های حلال
برچسب‌ها: خنده،حلال
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 22 / 11 / 1398

کاری کنیم واسه ثواب
ازدواج موقت اگرچه در دین ما محلی از اعراب داره اما من نمی دونم چرا فقط یه عده عاشق انجام این عبادتند
گویند مردی سادات زیبا را گرفتندی و همی می بوسیدی به او گفتند: اي بي انصاف از خدا همی شرم بایدت و این کار مر تو را نشاید.
گفت : اخر چرا؟! من به خاطر سیادتش آنها را می بوسم . سیدی سخت نازیبا یافتندی و پیش او بردندی مر وی را گفتند بهر خدا این را با بوسه همی ملاطفت کن که او نیز یکی باشد از جمله سادات که نردبان قرب تو باشد به خدا،آن مرد اخم در هم کشید و بانک بر آورد که من ندانستمی که چه بي مروتي همي گفته که كل کارهای خیر را باید بر دوش من همي باشد.

..................
محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص45

موضوعات مرتبط: خنده های حلال
برچسب‌ها: خنده،حلال
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی