سوء ظن و بدگماني
اين صفت رذيله نتيجه ترس و ضعف نفس است، زيرا كه هر ترسوي ضعيف النفسى، هر فكر فاسدى كه به خاطرش مىگذرد و به قوه واهمه او در مىآيد اعتقاد مىكند و پى آن مىرود. و اين صفت خبيثه از مهلكات عظيمه است.
خداوند عالم مىفرمايد: «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيرا مِنَ الظَّنِّ انَّ بَعْضَ الظَّنِّ اثْمٌ»[1] يعنى: اى گروه مؤمنين، اجتناب كنيد از بسيارى از گمان به درستى كه بعضى از گمانها گناه است. و در جاي ديگر مىفرمايد: «وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السُّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْما بُورا»[2] يعنى: گمان بد برديد، و شما قومى بوديد به هلاكت رسيده». و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - مىفرمايد: «بايد امر برادر مؤمن خود را به بهترين محامل حمل كنى. و بايد به سخنى كه از برادر تو سرزند گمان بد نبرى مادامى كه محمل خوبى از براى آن بيابى». و مروى است كه: «خداوند متعال حرام كرده است از هر مسلمى خون او را و عرض او را و ظن بد به او بردن را». و همين مذمت از براى ظن بد كافى است كه آن را قرين كشتن مسلم و دستاندازى به حريم و عرض او نموده. و شكى نيست كه هر كس در باطن، بد به ديگرى برد و او را به شر و فساد نسبت دهد در ظاهر به نظر حقارت او را مىبيند، و اكرام او را آنگونه كه سزاوار است بجا نمىآورد. و در حقوق او كوتاهى مىكند. بلكه مضايقه از غيبت، و اظهار آنچه گمان به او برده نمىكند. و همه اين امور منشأ هلاكت او مىشود.