غریبانه های بيت النّور
دهم ربیع الثانی سال 201 ه ق؛ سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
غم، غربت، خستگى، توان از دل و آرامش از جانش گرفته بود. گویی در بیت الاحزان مادر پا نهاده است؛ «بیت النّور» زخمه به غریبانه های دلش می زد! گویی غربت، همزاد ازلی این خاندان است! غربتی که گاهی در «مدینه» گاهی در «طوس» و این بار در «قم» تجسّم یافته بود.
از روز 23 ربیع الاول که بانو وارد شهر «قم» شده بود، دردهای توأمان رهایش نمی ساختند: گاه به دیدار نافرجام «برادر» می اندیشید و گاه برای «شهادت» یاران و همراهانش می گریست!
17 روز، چه روزهای تلخ و شیرینی که، شیرینی اش از شور و شوق نگاه شیعیان قم می تراوید و تلخی اش از رنج و بیماری بانو، آکنده بود. 17 روز، شکیبایی زهرایی اش (سلام الله علیها) را به تماشا نشست و برای دیدار تبارش، ثانیه شماری کرد!
اینکه دهم بیع الثانی سال 201 ه ق است! و بهار جوانی حضرت معصومه (سلام الله علیها) را خزانی نابهنگام فراگرفته است! گویی سکوت بیت الاحزان به فضای عارفانه ی بیت النّور، سرایت کرده است!
دیگر از صدای تسبیح وصلوات فرشتگان و عطر حضور «معصومه آل الله (علیهم السلام)» خبری نیست؛ شهر در اندوهی سنگین جابجا می شود و آسمان چتر غم را برگلدسته های شهر می گستراند...
چه زود، زمانه از تو تهی گشته است ای کوثر جاری در نگاه قم! ای بانوی کرامت! دل به صفای حرمت می سپارم و غرق در شکوه گلدسته هایت به اشک های عاشقانه ام می بالم! اینک زمان، زمان راز دل با تو گفتن است! زمان نجواهای عارفانه است و چشیدن طعم آسمانی اجابت: «اللهم و رضاک و الدار الاخرة، یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة، فان لک عند الله شأنا من الشأن.»
سلام بر تو و زائران دردمندت! سلم بر تو و همجواران با فضیلتت! بانو! ما را در این اندوه بشکوه، همراهی کن تا از عهده وظیفه بر آمده باشیم.