تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6792
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 19604
بازدید ماه : 50115
بازدید کل : 10441870
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 11 / 7 / 1396

از آن زمان كه حضرت سیدالشهداء - علیه السلام - نهضت را آغاز كرد و از وطن خویش مدینه خارج شد تا هنگام شهادت فرزند دلبندش زین‌العابدین - علیه السلام - ملازم او بود و بعد هم رنج اسیری و سفرهای تلخ و سخت را تا بازگشت به مدینه بر دوش كشید.

امام سجاد - علیه السلام - می‌فرماید: شبی كه بامداد آن پدرم به شهادت رسید من بیمار بودم و عمه‌ام زینب پرستار من بود پدرم در حالیكه ابیاتی را زمزمه می‌كرد نزد من آمد و من مقصود آن حضرت را از خواندن این ابیات دریافتم و گریه گلویم را گرفت و دانستم مصیبت فرود آمده است، لیكن عمه‌ام زینب چون بیت‌ها را شنید طاقت نیاورد و بانگ برداشت. [1]

حمیدبن مسلم می‌گوید من در روز عاشورا نزد علی‌بن‌الحسین - علیه السلام - رفتم او بیمار و بر بستر افتاده بود. در این هنگام شمر با گروه خود نزدیك شده گفتند این جوان را بكشیم؟ من گفتم سبحان‌الله آیا شما كودكان را هم می‌كشید این كودك است سپس هر كس به او نزدیك شد همین را گفتم تا عمرسعد رسید و گفت كسی به خیمه زنان نرود و این كودك بیمار را هم آزار نرساند.[2]

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم حسینی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی