از طرفی اواخر سال 76 شورای انقلاب فرهنگی به پیشنهاد شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، طرح «توسعه فرهنگ عفاف» را در دستور کار خود قرار داد. با مطالعه این طرح چنین به نظر میرسد که در تدوین و بیان ابزارهای پیشبرد آن از متفکران، محققان و صاحبنظران در حوزه مسایل اجتماعی و مسایل روانی و تربیتی بهره برده نشده است. این طرح که از واژه عفت تعریف نسبتا وسیعی ارایه داده است، اما از آنجا که از سوی شورای فرهنگی، اجتماعی زنان تقدیم شورای انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی شده است و نیز بر اساس مفاد طرح، منظور از «توسعه فرهنگ عفاف» در آن، انضباط در اخلاق جنسی است.
در خصوص ابزار پیشبرد طرح، گرچه طرح مذکور به ایجاد تسهیلات و زمینهسازی فرهنگی و اجتماعی در باب ازدواج اشاره نموده است اما به طور اساسی فاقد زمینههای اجتماعی و روانشناسانه لازم است. و ابزارهای پیشبرد آن نیز چندان اندیشیده به نظر نمیآید. و بعضا ابزارهایی هستند که در طی سالهای اخیر تجربه شده و تقریبا ناکارآمد بودهاند. ایرادات وارد به این طرح در ادامه این پژوهش مطرح خواهند شد. در این مطلب آنچه صورت مسأله را تشکیل میدهد دو پرسش ذیل است:
سؤال اول این است که: آیا برای داشتن جامعهای سالم و عفیف به تربیت جنسی نوجوانان و جوانان از طریق تعلیم رفتار مناسب و سالم بین دو جنس دختر و پسر و احساسات نجیبانه در آنها نیاز است، یا آن گونه که طرح «توسعه فرهنگ عفاف» در ذیل عنوان: زمینههای لازم و سیاستهای اجرایی برای ظهور تدریجی فرهنگ عفاف گفته است، باید به «تعیین و تحدید دقیق روابط زن و مرد در کوچه و خیابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آن» پرداخت.
در این بخش به مسأله تربیت جنسی و اخلاقی نوجوانان و جوانان و اهمیت فردی و اجتماعی آن و بررسی و نقد وضعیت این مسأله مهم تربیتی از سوی نهادهای آموزشی، رسانهها، سازمانها و مراکز فرهنگی و همچنین نهاد خانواده، و نیز بحث و گفتگو در زمینه مسایل جانبی و نکات ضروری برای این آموزش و تربیت پرداخته میشود.
دوم اینکه: آیا مردان نیز مانند زنان به عفت و پاکی و نزاکت و ادب در رابطه با جنس مخالف احتیاج دارند؟ و به عبارتی، آیا اخلاق و فضیلت تنها بر باطن زنان میبایست حکومت کند و عفت و پاکدامنی و سلامت اخلاقی تنها بر زنان فرض است. پاسخ این سؤال، از آن جهت اهمیت دارد که اندیشهای سنتی، عفت، پاکدامنی و سلامت اخلاق را در میان زنان دنبال میکند. از اینرو، اولاً: به منظور تأمین سلامت جامعه، این زنان هستند که به طور دایم مورد خطاب قرار میگیرند و نقش مردان در سلامت نظام اجتماعی و انضباط در اخلاق جنسی تقریبا به فراموشی سپرده میشود. ثانیا: بسیاری از مزاحمتها و رفتارهای غیر اخلاقی نیمه پنهان، برخی از مردان در رابطه با زنان در جامعه مورد تجاهل قرار میگیرد. مگر اینکه این رفتارهای غیراخلاقی با خشونت شدید و احتمالاً همراه با جنایت گردد. پاسخ به سؤال طرح شده و بررسی دلایل رفتارهای غیراخلاقی برخی از مردان و یا به عبارت عامتر، بررسی علل و عوامل به وجود آورنده پدیدههای رفتاری مخل عفت عمومی و اخلاق اجتماعی و ارایه نکاتی در پیشگیری و عدم گسترش این گونه رفتارها، مطالب این بخش را تشکیل میدهند. و در پایان نیز نکاتی در خصوص بررسی و نقد طرح «توسعه فرهنگ عفاف» بیان میشود.
در بحث حاضر ابتدا، نگاهی کوتاه به مفهوم اخلاق، خواهیم داشت و سپس در خصوص دو سؤال و دو محور یادشده و مسایل اساسی آنها سخن خواهیم گفت.
نگاهی کوتاه به مفهوم اخلاق
اخلاق از ماده «خُلق» است. «فرهنگ معین» آن را چنین تعریف کرده است: «خلق: خوی، عادت، سجیه. ج اخلاق. هیأت راسخهایست در نفس که مصدر افعال جمیله است عقلاً و شرعا به سهولت چنان که خلق نیکو گویند.»(2) و در ذیل کلمه اخلاق اشاره نموده است: به «اخلاق معنوی. طبیعت باطنی، سرشت درونی.»(3) با توجه به این معنی علم اخلاق چنین تعریف شده است: «علم اخلاق یا تهذیب اخلاق یا تهذیب نفس، یکی از شعب حکمت عملی است و آن دانش بد و نیک خویها و تدبیر انسان است برای نفس خود یا یک تن خاص.»(4)
متفکران در تعریف اخلاق و فضیلت نظریات مختلفی ارایه کردهاند. «در تعیین بنیاد علم اخلاق یعنی حسن عمل پیشینیان را میتوان به دو دسته منقسم نمود: فیلسوفان و ارباب دیانات.»(5) و در گویش جامعهشناختی با مفهوم دیگری از اخلاق (جدا از مهفوم آن در کلام و فلسفه) روبهرو هستیم.
سقراط و افلاطون، حسن خلق و فضیلت را علم و حکمت میدانستند و معتقد بودند اگر جهل و نادانی از میان برود مردم خوب و بد را بشناسند، و به خیر و شر اعمال خویش واقف شوند، طبعا به خوبیها میگرایند و از بدیها دوری میکنند. «فضایل پنجگانه: حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستی، اصول اولی اخلاق سقراطی بوده است.»(6)
ارسطو اخلاق و فضیلت را پیروی از فرمان عقل میدانست. «فضیلت انسان این است که وظیفه نفس را به موافقت با عقل به بهترین وجه انجام دهد، و اگر چنین کرد سعید و خوش خواهد بود.»(7)
کانْت چنین بیان میکند: «دو چیز روح را به اعجاب میآورد و هر چه اندیشه و تأمل بیش کنی اعجاب و احترام نسبت به آن دو چیز همواره تازه و افزون میشود، یکی آسمان پرستاره که بالای سر ما جا دارد، دیگر قانون اخلاقی که در دل ما نهاده شده است.»(8) و به این ترتیب، معیار فعل اخلاقی از نظر وی وجدان و احساسی است که در درون انسان قرار داد.
در خصوص اخلاق از دیدگاه ارباب دیانت از آنجا که هدف یا یکی از اهداف ادیان اصلاح و تکامل اخلاق بشر است، بخش قابل توجهی از گفتار و یا نوشتار عالمان مذاهب و ادیان مختلف را اخلاق تشکیل میدهد. و از پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) نقل شده است: «بُعْثِتُ لأُتمِّمَ مَکارِمَ الاخْلاقِ»؛ من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به کامل کنم.
علمای مذهبی، حسن عمل را یا از آن جهت واجب دانستهاند که خداوند انسان را مکلف به حسن عمل نموده است و یا با استفاده از ابزار منطق و دلایل عقلی برای بیان مطالب دینی و پیشبرد آن، اخلاق را تضمین کننده زندگی و روابط اجتماعی سالم و سعادت انسان در این جهان و موجب کمال انسان و نجات آن جهانی او معرفی کردهاند.
به این ترتیب دستورات اخلاقی یا به واسطه تعلق داشتن به قوانین آسمانی میبایست مورد تبعیت قرار گیرند و یا از آن جهت که عقل به آن حکم میکند. گرچه بر اساس اعتقاد بسیاری از علمای دین و ارباب دیانات، از آنجا که قوانین آسمانی با عقل و فطرت انسان منطبق است، دستورات اخلاقی نیز در عین تعلق به قوانین آسمانی با مقتضیات عقلانی انطباق دارند. از علی علیهالسلام است: «اَلْعاقِلُ مَنْ قَمَعَ هَواهُ بِعَقْله»؛ خردمند کسی است که در پرتو عقلش بر هواهای نفسانی پیروز گردد.
اعتقاد به رابطه قوانین اخلاقی با مقتضیات عقلانی در بکارگیری ابزارهای منطقی و اندیشیده در پیشبرد ارزشهای اخلاقی و معنوی در سطح شخصی و اجتماعی به عنوان ارزشهای هنجار شده مؤثر است. شهید مطهری که اخلاق را مساوی با اختیار میداند و فعل اخلاقی را در مقابل فعل طبیعی مطرح میکند، معتقد است «اگر جامعه بشریت بخواهد باقی بماند اخلاق میخواهد و اخلاق همهجانبه میخواهد ... اخلاقی که مبنا و پایه و اساس داشته باشد و این جز با دین و معنویت امکان ندارد.»(9) با این وجود ایشان معتقد است در دوره علم باید فضایل اخلاقی را با منطق و ریشهدار درست کرد نه با تقلید و تلقین.(10) و تلقین و القاء تنها در مواردی مؤثر است و هنگامی که بشر شروع به تفکر و مطالعه کند تلقین والقاء مؤثر نخواهد بود.
ایشان معتقد به نسبیت وسیلهها و ابزارها در بیان مطالب اخلاقی و دینی میباشند و این ابزارها و وسیلهها با شرایط هر عصر ارتباط مستقیم دارد.(11)
از سوی دیگر، از دیدگاه برخی، دستورات اخلاقی صرفا حاصل یک قرارداد اجتماعی است.
همچنین میان مفهوم اخلاق در زبان کلام و فلسفه با مفهوم اخلاق در جامعهشناسی تفاوت وجود دارد. «علم اخلاق اجتماعی social ethics از ریشهای یونانی به معنای «آداب و رسوم» گرفته شده است. درعلم اخلاق به مطالعه اصول دستوری در رفتار انسانی و ارزشهای اخلاقی که حیات انسانها را راهبری میکنند، پرداخته میشود.»(12) همچنین در زبان جامعهشناسی با واژه «هنجارها» Norms برخورد میکنیم که «عبارت از احکامی هستند که به عنوان ضوابط مشترک عمل اجتماعی به خدمت گرفته میشوند.»(13)
اکثر فلاسفه و دانشمندان از قدما و متأخرین، فضایل اخلاقی را از ارکان اساسی سعادت بشر به حساب آورده و آن را مایه تعالی و تکامل مادی و معنوی میدانند.
ارسطو هدف از اخلاق را سعادت بشری دانسته است. از نظر او غایت مطلوب انسان یعنی خوشی و سعادت به فضیلت حاصل میشود. و فضیلت اخلاقی و سعادت عبارت است از اعتدال. چون افراط و تفریط در امور خلاف عقل است و رذیلت محسوب میشود.(14)
وجود اختلاف نظر در مصادیق اخلاقی بیانکننده سعادت بشر و سلامت روابط اجتماعی به علت تفاوت دید در تشخیص امر مطلوب و نامطلوب برای انسان و اجتماع است. با این وجود به دلیل موقعیت تعیینکننده اخلاق، نه تنها در جنبههای فردی رفتار بلکه در روابط اجتماعی، همواره فیلسوفان به بیان مبنای علمی، عقلی و وجدانی اخلاق و صاحبنظران فلسفه اخلاق به صحبت در باره مفهوم اخلاق و مصادیق آن و نیز الزاماتی که نتیجه عملی خواهد داشت پرداختهاند. و نیز علم اخلاق اجتماعی به استخراج قواعد و هنجارهای اداره کننده روابط و مناسبات اجتماعی اقدام کرده است. این در حالی است
که علمای دینی و مذهبی بحث از اخلاق و مصادیق اخلاقی را جهت پرورش و تعالی روح انسان، سالمسازی زندگی فردی و اجتماعی او و نیز سعادت این جهانی و آن جهانی وی همواره در دستور کار خود داشتهاند. «اگر توصیههای مذهبی را در قلمرو اخلاق طبقهبندی کنیم مشاهده میشود مذهب میکوشد در سه حیطه به رفتار انسان سمت و جهت بخشد: یکم: ثروت، دوم: قدرت، سوم: شهوت. به عبارت دیگر، مذهب میکوشد با تبیین حصار گستردهای از بایدها و نبایدها در سه قلمرو فوق به رفتار انسان هویت بخشد و او را از برخی رفتارها که ناهنجار تعریف میکند، باز میدارد.»(15)
مبحث حاضر در حیطه و قلمرو سوم و در خصوص اخلاق و تربیت جنسی نوجوانان و اهمیت فردی و اجتماعی آن و جوانان و نیز توجه به نقش مردان در کنار نقش زنان در سلامت نظام اجتماعی و انضباط در اخلاق جنسی است.
از آنجا که روابط اخلاقی بر اساس فرهنگ، دین و معیارها و ضوابط تاریخی، فلسفی و اجتماعی هر جامعه قابل تعریف و تبیین است، از اینرو بحث در خصوص اخلاق و تربیت جنسی در جامعه ایران به دلیل مسلمان بودن ایرانیان و بافت مذهبی جامعه در چارچوب ارزشهای مذهبی دین اسلام و روح عقاید دینی قابل بررسی و تبیین است.
منتهی در تاریخ معاصر به دلیل رشد و پیشرفت علمی و اجتماعی غرب در مقیاس وسیع و از طرفی عقبماندگی علمی و ضعف سیاسی، اجتماعی ما و به تبع آن استفاده از محصولات صنعتی و فکری آنها و نیز رشد و گسترش وسایل ارتباط جمعی که موجب نشر سریع ایدهها و افکار گشته و همچنین به دلیل کنترل نهادهای سیاسی ایران عمدتا توسط انگلیس و آمریکا در دورهای از تاریخ معاصر، تعارضات و بحرانهای فکری و فرهنگی و نوعی به همریختگی در جامعه ایران رخ نمود که هنوز نیز موجود است. در این میان بحث در باره اخلاق و تربیت جنسی، رفتار مناسب بین دو جنس پسر و دختر، عفت و سلامت جامعه از جمله مسایلی است که در گردونه این تعارضات و بحرانها قرار داشته و یکی از مسایل اجتماعی را تشکیل میدهد.
بخش اول: تربیت جنسی و اخلاقی نوجوانان و جوانان و اهمیت فردی و اجتماعی آن
اخلاق و تربیت جنسی نه تنها در سطح فردی، با توجه به ارزشهای فرهنگی، باورها و شخصیت افراد قابل بررسی است، بلکه از آن جهت که دارای جنبه اجتماعی است در سطح میانی یعنی در چارچوب نهاد اجتماعی خانواده در جامعه و نیز در سطح نظام اجتماعی با توجه به هنجارها و ارزشهای فرهنگی جامعه در پیدایش نظم اجتماعی قابل تحلیل است.
«در کتابهای پزشکی همگان، تربیت جنسی، اغلب در مفهوم آموزش جنسی است. ولی «تربیت جنسی» مفهوم وسیعتری دارد. تربیت نه تنها احساس جنسی را در بر دارد، بلکه دارای خصوصیت رشد شخصیت اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی است.»(16)
«در آغاز قرن بیستم در بسیاری از کشورهای جهان نظریهای معروفیت و گسترش زیادی پیدا نمود؛ مبنی بر اینکه هر گونه روابط جنسی کاملاً امری شخصی است و اجتماع حق کنترل آن را ندارد. این نظریه به گسترش بیبند و باری در ارضای خواهشهای نفسانی که به وسیله تئوری کذایی «لیوان آب» بیان شده بود کمک نمود. این تئوری بسیاری از دختران و پسران را به وضع فلاکتبار و شومی دچار کرد ... [مقصود دختران و پسران کشورهای غربی و کشورهای دیگری که از این تئوری تبعیت میکردند است. [خوردن آب در حقیقت امری شخصی است، ولی در عشق دو نفر شرکت دارند. در اینجا نفع جامعه مطرح است و وظیفهای در قبال جامعه بروز میکند.»(17)
بنابراین نه تنها، این تصور که احساسات جنسی امری کاملاً شخصی است بیاساس و اشتباه است، بلکه بیاعتنایی به جنبه اجتماعی این احساسات از سویی مانعی در جهت رشد اجتماعی دختران و پسران جوان، متفکر ساختن و تلطیف احساسات عمیق انسانی آنها و از سوی دیگر موجب تزلزل بنیان خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و نیز مخل به نظم اجتماعی است.
صاحبنظری در خصوص قدرت تسلط بر احساسات چنین میگوید: «قدرت تسلط بر احساس خود، بر تصورات خود، بر آرزوهای خود از مهمترین قدرتهایی است که اهمیت اجتماعی دارد.»(18)
سقراط نیز معتقد است: انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد، اما خوشی به استیفای لذات و شهوات به دست نمیآید، بلکه به وسیله جلوگیری از خواهشهای نفسانی بهتر میسر میگردد، و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است. او که فضیلت را دانش و حکمت میداند میگوید، دانش چون در رعایت مقتضیات نفسانی به کار رود عفت خوانده میشود. و از اینرو عفت از اصول پنجگانه اولی اخلاق سقراط میباشد.(19)
شهید مرتضی مطهری نیز میگوید: همچنان که از مقررات و اخلاق محدودکننده و انضباط در امور اقتصادی و سیاسی گریزی نیست، از مقررات و اخلاق محدودکننده و انضباط در احساسات و غرایز جنسی نیز گریزی نمیباشد.(20)
مباحث ذکرشده، اهمیت کلیدی تربیت جنسی نوجوانان و جوانان را، که دنیای ذهنی و روحی آنها همراه با پیشرفتهای علمی و فرهنگی همواره متحول میشود، بیان میکند. در واقع، آنچه از سویی تربیت جوانانی متفکر، دارای احساسات انسانی و رشد اجتماعی و از سویی دیگر تحکیم نهاد اجتماعی خانواده و نیز جامعهای سالم و عفیف و دارای نظم و انضباط را در پی دارد، عبارت است از تربیت جنسی نوجوانان و جوانان و آگاه نمودن آنها به دانش خوبیها و بدیها و پرورش احساسات نجیبانه در آنها. نه، آن چنان که طرح «توسعه فرهنگ عفاف» گفته است: «تعیین و تحدید دقیق حدود روابط زن و مرد در کوچه و خیابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آن.»(21) که این خود امری ناشدنی است، بخصوص در زندگی اجتماعی امروز و دامنه وسیع نیازها، فعالیتها، و کلیه اموری که هر شخص به عنوان یک فرد و نیز عضوی از اعضای جامعه با آن سر و کار دارد.نقد طرح یادشده در ادامه این پژوهش خواهد آمد.
تربیت جنسی مسألهای بغرنج و دقیق و از مشکلترین مسایل تربیتی است. و اساس آن، تعلیم رفتار مناسب و شایسته بین دو جنس دختر و پسر و ایجاد روابط صحیح میان آنها و نیز پرورش احساسات نجیبانه و قدرت تسلط بر احساسات و توانایی اداره خود در هر دو جنس است. و بدین ترتیب کمک به تشکیل تدریجی شخصیت اجتماعی سالم و رشد اجتماعی یعنی شرکت فعالانه دختران و پسران جوان در زندگی اجتماعی است.
نکته مهم قابل ذکر این است که آموزش و تربیت جنسیای که در غرب به نوجوانان و جوانان داده میشود برای این است تا از آزادیهای تقریبا نامحدود موجود در آن جوامع صحیحتر استفاده شود. در حالی که چنین مسألهای در جوامعی مانند جامعه ما مطرح نیست. از اینرو توجه به تفاوت موجود بین ساختار فرهنگ غرب و شرق برای تعیین اهداف آموزش و تربیت جنسی و شیوه آن در این جوامع و نیز نوع رفتار با جنس مخالف ضرورت دارد.
در جامعه ما به دلیل بافت مذهبی جامعه و اهمیت خانواده، روابط آزاد بین دختر و پسر به شدت نهی میشود. این نهی چندان شدید است که حتی مردهایی که قبل از ازدواج این قانون را رعایت نکردهاند، نیز، به هنگام ازدواج شدیدا به آن پایبند میشوند، و در پی ازدواج با دختری عفیف هستند. گرچه این رفتار خودخواهانه خود به عفت عمومی لطمه وارد میسازد و البته مورد تجاهل نیز قرار میگیرد.
به هر حال، نفی روابط آزاد بین دختر و پسر به دلیل بافت مذهبی جامعه و اهمیت نهاد خانواده در ایران، مسیر تربیت جنسی را به سوی روابط معقول و مشروع سوق میدهد و این پرسش را طرح میکند که وضعیت مطلوب در روابط دختر و پسر چیست؟ اما چنان که در پیش گفتیم تعارضات و بحرانهای فکری و فرهنگیای که در تاریخ معاصر ایران رخ نمود همواره مانعی برای ارایه پاسخی یکسان و راهگشا بوده است. و در واقع ما با طیفی از پاسخها روبهرو بودهایم که یک سمت آن را ایدههای خشک، شدیدا محدود و کنترلکننده و ناآشنا به زمان و نیازها و سمت دیگرش را ایدههای آزادیخواهانه در معنای غربیاش یعنی آزادیهای بیحساب و متزلزل کننده نهاد خانواده یعنی همان منطق بیبند و باری تشکیل میدهد. این بحران در نظر، در عمل نیز ایجاد بحران نموده است. به طوری که باعث شده است بسیاری از جوانان بر اثر این بحران مقداری جهتشان را گم کنند؛ که این به نوبه خود در ساخت شخصیت و شکوفایی استعدادهای مختلف آنها در مسیر زندگی فردی و اجتماعیاشان نیز دچار اشکال نموده است.
اما دیدگاه میانی موجود بین ایده برخورد محدود، خشک و شدیدا کنترل شده بین دختر و پسر و ایده معتقد به آزادیهای بیحساب در روابط و معاشرت بین دو جنس مخالف عبارت از برخورد و رابطه معقول مبتنی بر شناخت و احترام متقابل در چارچوب رعایت شخصیت طرفین، رعایت قوانین عرفی(22) و مذهبی و سلامت جامعه در محیطهای گوناگون کار، دانشگاه، منزل و ... است. وجود این چارچوب، در خصوص چگونگی و حدود ارتباط مناسب و سالم بین دختر و پسر و رعایت اخلاق و نزاکت در روابط بین آنها در زمان ما، که زنان دوش به دوش مردان در دانشگاهها، ادارات، کارخانهها، بیمارستانها و ... مشغول کار و فعالیت هستند الزامی و ضروری است. و در واقع ایده «تعیین و تحدید دقیق حدود روابط(23) زن و مرد در
کوچه و خیابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترویج و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم آن»(24) نه تنها ایدهای نشدنی است بلکه بیتوجه به دامنه نیازها و مسایل گوناگون زندگی فردی و اجتماعی و ناآشنا به زمان است.
دو مطلب ذیل فرازهایی از وصیتنامه و بیانات حضرت امام خمینی است:
ایشان در وصیتنامه خویش میگویند: «ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند.»(25)
شرط صحت و سلامت محیط از نظر ایشان شرطی اساسی است: «... البته در آن محیطی که شما [زنان [تعلیم نظامی میبینید باید محیط صحیح باشد، محیط اسلامی باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامی محفوظ باشد.»(26)
تعلیم برخورد و رابطه مبتنی بر شناخت و احترام متقابل بین دختران و پسران در چارچوب رعایت شخصیت طرفین و رعایت قوانین عرفی و مذهبی در تربیت نوجوانان و جوانان یک مسأله روانی، اجتماعی است که اخلاق عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. و تحقق آن در گرو رشد شخصیت و
قدرت فهم، درک و نیز ارزشهای فرهنگی درونی شده افراد جامعه است. بنابراین، ذکر ناشیانه مطالب خشک اعتقادی و اخلاقی و یا مطالب کلیشهای و بیروح از تاریخ اسلام و حتی ذکر مرگ و قیامت و ... آن گونه که در طرح توسعه عفاف پیشنهاد شده است،(27) به جای توجه به زمینههای یادشده در شکلدهی رفتارهای افراد جامعه کمترین نتیجه را در بر دارد. و در شرایط فعلی جامعه ما به دلیل استفاده بیش از حد و کسل کننده رسانهها از جمله صدا و سیما، اغلب نهادهای آموزشی مثل مدارس و غیره از آن، تقریبا دیگر نتیجهای در بر ندارد. و بلکه برعکس، نتیجه معکوس دارد و یا منجر به مقاومت روانی جوانان و نیز دیگر افراد شده است. استفاده تقریبا گسترده و ناصحیح از ابزارهای کنترل و اجبار در قالب امر به معروف و نهی از منکر و مته به خشخاش گذاشتن و ایجاد جو فشار در مورد نوجوانان و جوانان خود دلیل مهم دیگری برای مقاومت روانی جوانان محسوب میشود. و خطرناکتر اینکه این طرز عملکرد به نوجوانان و جوانان که نیاز به پرورش و تربیت دارند، یا هویت منکراتی داده است و یا آنان را بیهویت و دو شخصیتی کرده است. این در حالی است که برای رشد شخصیت جوانان، به طوری که آنها علاوه بر نیازهای فیزیکی، نیازهای اجتماعی و نیز نیاز به خودشکوفایی و به فعلیت رساندن استعدادها و قابلیتهای خود را احساس کرده و قدرت درک و فهم خوب و بد را داشته باشند، باید به کیفیت نهادهای اجتماعی مثل نهاد خانواده، آموزش و پرورش و رسانهها و نیز شیوه عملکرد مجریان سیاست فرهنگی و طرز زندگی (پنهان یا آشکار) گردانندگان و مدیران ارشد و حتی میانی جامعه به لحاظ تأثیری که بر جامعه دارند توجه کرد.
بیشک اصلاح اخلاق اجتماعی در گرو شناسایی دقیق آسیبها و کاستیهای فرهنگ عمومی است. اما متأسفانه به رغم مناقشات فرهنگی و اجتماعی در طول سالهای بعد از انقلاب، طرح، گفتگو و اقدام در زمینه آسیبها و کاستیهای جدی موجود در جامعه، ناقص و در مواردی سهلانگارانه بوده است. در این میان، مسأله چگونگی و حدود ارتباط سالم میان دختر و پسر یا زن و مرد به عنوان یکی از مصادیق اخلاق اجتماعی بیشتر در ظاهر و گاه به شیوهای خشن مورد توجه بوده است. آنچه میخوانید دومین بخش از کنکاشی است که در این زمینه و مسایل پیرامونی آن صورت گرفته و در چهار قسمت تنظیم شده است. روشن است که موضوعی به اهمیت مسأله جنسیت و اخلاق و به گستردگی آن را نمیتوان در یک پژوهش به انجام رساند. چه اینکه برخی مسایل مطرح شده در این پژوهش نیازمند تأمل بیشتر است و حتی در نگاه برخی صاحب نظران مسایل اجتماعی پذیرفته نیست ولی طبیعی این دست مباحث طرح دیدگاههای مختلف و دستیابی به بهترین شیوهها و راهکارها میباشد. و از اینرو حتی اگر برخی نظرهای مطرح شده مورد پذیرش نیز نباشد اما میتواند در دستیابی به دیدگاه
جامع و راهکار مطلوب مفید افتد.
ضعف نهادهای آموزشی،رسانهها و سازمانهای فرهنگی
در خصوص تربیت شخصیت سالم نوجوانان و جوانان از سوی نهادهای آموزشی، رسانهها، سازمانها و مراکز فرهنگی نیز مشکلات اساسی وجود دارد.
نخست: این نهادها و مراکز فاقد برنامهریزی جامع و استراتژی درازمدت (و حتی کوتاهمدت) فرهنگی مشخص و روشن در کلیه زمینهها هستند و عملکرد آنها بیشتر متکی بر سلایق ناپایدار شخصی و گرفتار روزمرّگی است.
دوم: شیوه کار مجریان فرهنگی (مانند صدا و سیما) و مربیان نهادهای آموزشی بیشتر بر اساس تبلیغ مستقیم، القاء مشخص، واضح و پند و اندرز دادن است.
شیوه مستقیم تبلیغ، پند و اندرز دادنهای مکرر و کسلکننده و القاء مشخص و نیندیشیده، آن هم در شکلی که مخاطب نادان و جاهل پنداشته میشود، موضعگیری فعال منفی را به دنبال دارد.
و از آنجا که ایران جامعهای با بافت محکم مذهبی است و به قول شهید مرتضی مطهری «هر گونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد یا باید مستقیما به وسیله این سازمان (سازمان روحانیت) که سمت رهبری دینی مسلمین را دارد صورت بگیرد، یا لااقل این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد.»(28) عدم آمادگی لازم سازمان روحانیت در پاسخگویی به نیازهای عصر و انتظارات نسل امروز و عدم برخورد فعال مثبتِ علمی، اجتماعی و فرهنگی این سازمان در سطحی قابل قبول از دلایل عمده بحران فکری و فرهنگی یاد شده در تاریخ معاصر ایران و نیز به تبع آن فقدان برنامههای درازمدت فرهنگی، اجتماعی مشخص و روشن در سطح نظام و سازمانهای مسؤول امور فرهنگی، اجتماعی میتواند محسوب گردد. و در این وضعیت مسایل فرهنگی، اجتماعی جولانگاه تاخت و تاز انواع سلیقهها شده است و این خود به بحران و بهم ریختگی فکری و فرهنگی یاد شده دامن زده و اوضاع را بیش از پیش آشفته و نابسامان میسازد.
باید فراموش نکرد که نه منع شدید والدین و جامعه و نه صرف محدودیتهای مذهبی هیچ کدام مسایل و مشکلات تربیت جنسی نوجوانان و جوانان را به طور کلی پاسخ نگفته و حل نمیکنند. بدین ترتیب اگر شخصیت نوجوان به موقع در نهاد خانواده و در نهادهای آموزشی مانند دبستان و دبیرستان و... و نیز تحت یک راهبرد مشخص فرهنگی در جامعه اصلاح نشود و علاوه بر این، اگر مسایل زندگی روزمره و نیازهای نوجوان و جوان در زمینههای گوناگون مانند تحصیل، فوق برنامه، ورزش و موارد سرگرمی سالم فراهم نباشد تا جوان مشغول بوده و از تأثرات و تمایلات درونی و بلوغ زودرس جنسی دور باشد، همچنین اگر آینده شغلی روشن و اطمینان بخش برای جوان در سنین رشد اجتماعی همراه با بلوغ جنسی مهیا نباشد و او در ازدواج با مشکلات مختلف روبهرو باشد، در چنین شرایطی فساد اخلاقی و حتی ارتکاب جرایم خطرناک در جامعه رشد خواهد یافت.
حال تصور کنید در جامعه ما همچنان که گفتیم بحرانها و تعارضات فرهنگی که نوجوان و جوان را با طیفی از ایدههای خشک، شدیدا کنترل کننده و ناآشنا به نیازها و زمان و نیز ایدههای معتقد به آزادیهای نامحدود و کنترل نشده مواجه میسازد. و ناآشنایی مربیان بسیاری نسبت به مسایل تربیتی و روانی و ناپختگی و دوراندیش نبودن آنها، و همچنین وجود اهرمها و یا ابزارهای فشار و کنترل که مرز حساب شدهای ندارند و مراکز متعدد کنترل کننده که سیاست جامع فرهنگی و مقررات اجرایی تعریف شدهای نداشته و در بسیاری موارد نیروهای آنها بر اساس سلیقههای شخصی خویش عمل میکنند، وضع را وخیمتر کرده است. و در مواردی برخی از نیروهایی که داعیه اصلاح منکرات را دارند، نمیدانند که محیطی که کلام پاکیزه در آن مبادله نشود و رفتار منصفانه و عادلانه در آن اعمال نگردد، محیطی سالم برای تربیت و رشد نسلهای حال و آینده نخواهد بود.
اینها همه در حالی است که اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی) چنین میگوید: «نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی حقیقتا انقلاب فرهنگی است و اگر نگوییم همه اختیارات و امکانات، قدر مسلم این است که میتوانیم بگوییم بیشترین و مهمترین و عمدهترین تلاشها و توانمندیها باید برای تکامل و توسعه و تحرک فرهنگی در همه شؤون فردی و اجتماعی به بهترین نحو صرف شود. اگر در قول و قرار شفاهی و کتبی، نود درصد راهحلها و درمانها را فرهنگی دانسته و ده درصد آن را غیر فرهنگی بدانیم اما عملاً این نسبت را معکوس کرده ده درصد امکانات و تواناییها را به فرهنگ و نود درصد آن را به امور دیگر متوجه سازیم، در چنین حالتی از سیاست فرهنگی چندان نصیبی نخواهیم برد.»(29)
البته به نظر ما بهتر است بگوییم در واقع هیچ نصیبی نخواهیم برد. روشهای صرفا سرکوب کننده که به جای کنترل و هدایت غرایز در یک برنامه تربیتی با هدف روشن و با حفظ شخصیت و آزاد منشی نوجوانان و جوانان اعمال شود نه تنها باعث لجبازی و کنارهگیری نوجوانان و جوانان در مقابل فرهنگ خودی شده و مقاومت روانی آنها را برانگیخته بلکه متأسفانه بسیاری از خانوادهها را نیز به مقابله فرامیخواند است. در حالی که میبایست نهاد خانواده که اولین و مهمترین محل تربیت و رشد نوجوانان و جوانان است با سیاستها و شیوههای فرهنگی جامعه برای رشد نوجوانان هماهنگی داشته باشد. این عدم هماهنگی، خود، معضل مهم دیگری در تربیت اخلاقی نوجوانان و جوانان محسوب میشود.
دختر دانشآموزی در پارک ساعی چنین میگوید: این روزها هر پسری که با دختری آشنا میشود ابتدا در همان جلسه اول برخورد به او میگوید، میآیی به خانه. او یکی از دلایل این برخورد پسرها را فشار و کنترل بیش از حد جامعه میداند!
در توضیح دلیل یاد شده از سوی دختر دانشآموز مورد مصاحبه، میتوان گفت، در ابتدای امر به دلیل فشارهای بسیار و کنترلهای نسنجیده و بازداشت و... معاشرت بین دختر و پسر به درون خانهها کشیده شد. و در این معاشرتهای پنهان و خانگی دختر و پسر خصوصا پسرها، بدون توجه به عواقب مسأله لااقل برای خودشان، به این نتیجه رسیدند که در درون خانه، بسیار راحتتر و بدون کمترین قید میتوان معاشرت نمود.
در این جا با مسایل مختلف روبهرو هستیم. یکی اینکه برخی عملکردها به گونهای بوده است که به جای تربیت جوانان، آنها را به سوی مشکلات اخلاقی سوق داده و روابط پنهان بین دختر و پسر ایجاد نموده یا دامن زده است، که بسیار خطرناک است. شایان ذکر است که منظور، آزاد گذاشتن معاشرت بین دختر و پسر و گسترش روزافزون آن یا به قول معروف آزادی بیبند و باری و هرج و مرج جنسی و اخلاقی که عواقب جدی و خطرناک در ابعاد گوناگون برای آینده نوجوانان و جوانان و نیز جامعه در بر دارد، نیست. بلکه توجه دادن به برخی آثار منفی فشارها و کنترلهای بیش از حد و نسنجیده، و بسان متهم و گناهکار و خدای ناکرده فردی فاسد با نوجوان و جوان برخورد کردن است که نه تنها شیوهای ناکارآمد، بلکه دارای عواقب تلخ بسیاری در تربیت نوجوانان و جوانان برای آیندهای روشن و سالم است.
اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، «مخفی شدن فساد عقیده و اخلاق» و نیز گرایش به راهحلهای شتابزده و خشونتآمیز در مورد مشکلات اجتماعی و معضلاتی که نیازمند تحقیق و تدبیر است.» و همچنین «عدم توجه به نقش عوامل و مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیطی در اصلاح جامعه و اکتفا کردن به وعظ و نصیحت در هدایت و تربیت دینی و اجتماعی و «نهی از منکر با توسل به منکرات دیگر»(30) را از منهیّات در سیاست فرهنگی ذکر کرده است.
و به این ترتیب، گو اینکه در جامعه ما هر کس کاری میکند دیگری آن را به اصطلاح رشته میکند و بسیاری از امور فرهنگی و اجتماعی متولیان متعددی دارد، در حالی که هیچ متولی ندارد.
بنا به گفته تمام دختر و پسرهایی که با آنها در باره مسایل جوانان، از جمله رابطه میان دو جنس گفتگو کردیم، بگیر و ببندها، ضرب و شتم و رفتارهای تندی که در جامعه به منظور ممانعت از معاشرت آزادانه دختران و پسران، روابط پنهان و یا به قولی فساد و فحشاء، مخفیانه ایجاد و یا گسترش داده است. افزون بر این در مواردی فساد اخلاقی حتی به طور علنی نیز قابل مشاهده است. برخی از جوانان 18 ـ 17 ساله از روابط پنهانی دختران نوجوان کمسن و سال با پسرها در محافل خصوصی صحبت میکردند.
به طور کلی در طول صحبت و گفتگو با پسران و دختران مسأله بلوغ زودرس در سنین نوجوانی و سنین اولیه جوانی (اگر جوانی را 18 سال به بالا در نظر بگیریم) توجه ما را به خود جلب کرد.
اما در این میان یکی از مهمترین مسایلی که میتواند توجه منتقدان فرهنگی و اجتماعی را برانگیزد، استفاده از شیوههای خشونتآمیز در مسایل مربوط به ارتباط میان دو جنس مخالف در جامعه است. پسران و دخترانی که در حال صحبت، گفتگو، قدم زدن و یا احتمالاً در مواردی دیگر دستگیر شده و به مراکز مربوطه برده میشوند، خصوصیات فکری، فرهنگی و رفتاری کسانی که آنها را دستگیر میکنند و شیوههای برخورد با این نوجوانان و جوانان، که نگارنده این سطور خود از ابتدا تا انتهای این امر یک بار به طور کاملاً طبیعی مشاهده کرده و مورد تأمل قرار دادهام و به دادگاه بردن آنها، و در مواردی شلاق و کتک زدن آنها با توجه به سیاست فرهنگی یاد شده در اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، و با توجه به نظر کارشناسانه، روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت به طور جدّی قابل تأمل و رسیدگی است. یکی از نکات مورد تأمل این است که این شیوهها و برخوردها نسل جوان را گرفتار مشکلات شخصیتی کرده و روابط پنهان خطرناک و فساد مخفیانه ایجاد نموده است. باید خاطر نشان کرد که سخن بر سر گسترش روابط و معاشرت آزادانه و خلاف شرع دختر و پسر که موجب لطمات روحی، بیتوجهی به درس و علم و یا موجب فساد برای آنها شود نیست، بلکه سخن بر سر این است که بحران بلوغ و غریزه جنسی را فقط با بگیر و به بند، دادگاه و شلاق و کتک و تنها با نصیحت و دعا و یا ذکر مرگ و قیامت و اجباری نمودن فرایض دینی نمیتوان به مسیر صحیح هدایت کرد.
جوانی میگفت: جامعه این همه فشار و سختگیری را بدون هیچ تدبیر و سیاست اندیشیدهای در مورد نوجوانان و جوانان به کار میگیرد. تازه این جوان اگر تمام این گونه فشارها را پشت سر بگذارد و دست از پا خطا نکند و یا نیروی جوانیش را صرف تحصیل و آموزش دیدن بکند بعد که تحصیلش تمام شد، مشکلات اشتغال یک طرف و بعد هم امکانات مالی ضعیف اجازه ازدواج به او نمیدهد. آیا به نظر شما این حالت محکومیت نیست.
با وجود این فشارها و بگیر و به بندها و ضرب و شتمها در مورد روابط بین دو جنس مخالف باز هم مشاهده میکنیم که طرح توسعه عفاف که اخیرا مطرح شد بدون اینکه مصادیق مروجان و عاملان منکر را برشمرد و معلوم کند، منظورش از این مروجان و عاملان چه کسانی است، و آیا با مسایل ناشی از بحران بلوغ و غریزه جنسی نوجوانان و جوانان و یا نوع حجاب دختران و یا نوع لباس یا آرایش موی پسران و... نیز باید با قانون و دادگاه و امثال آن برخورد شود؟
اینها همه در حالی است که جامعه ما در این خصوص به تدابیر، سیاستها و روشهای معقول نیاز مبرم دارد. و میبایست با به کارگیری کارشناسان دلسوز روانشناس، جامعهشناس و متخصصان تعلیم و تربیت به تربیت جنسی نوجوانان و جوانان و آموزش آنها در زمینه رابطه و برخورد معقول و مبتنی بر حفظ حرمت حدود الهی و احترام متقابل در چارچوب رعایت هنجارهای اجتماعی در محیطهای مختلف منزل، دانشگاه، محیط کار و کوچه و خیابان و... همت گماشت و نیز نیازهای او را در مقاطع گوناگون تأمین نمود. مرد میانسالی که گفتگوی جوانان و ما را در پارک ساعی میشنید، به میان سخن آمد و گفت: همین جوان که میگوید، معاشرت آزادانه دختر و پسر ایراد ندارد و من نیاز دارم به این گونه معاشرت! اگر تحت تربیت درست، نیازهای تحصیلی، ورزشی، فوق برنامه و موارد سرگرم کنندهاش فراهم باشد تا مشغول باشد و در لابهلای این مسایل اقتصادی او نیز بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان یا دانشگاه مرتفع شود؛ مسکن، خوراک، پوشاک و زندگی روزمره او تحت یک برنامه صحیح حل شود، دیگر نمیگوید، مشکل من دختر است. همین جوان در دانشگاه، در کتابخانه، در محیط کار با جنس مخالف برخورد میکند، درس میخواند و کار میکند منتهی با یک تربیت درست. فردا هم با یک شیوه سالم و طبق عرف ممکن است با همکلاسی یا همکار خود... ازدواج کند.
او میافزاید: من اهرم فشار برای جوانها را رد میکنم. اینکه بخواهیم جوان را تحت فشار و خشونت قرار دهیم. بهترین شیوه، تربیت درست و صحبت کردن و حتی اجازه دادن به جوانها است که بیایند مسایلشان را مطرح کنند. مثل اینکه الان شما آمدید و صحبت میکنید.
او ادامه میدهد: وقتی جوان تربیت شده باشد خودش برای خود مرزبندی میکند که تا چه حدودی من مجاز هستم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم. و دختر هم اجازه نمیدهد به جنس مخالفش که خارج از این مرزبندی با او برخورد شود. اما اگر تربیت در کار نباشد و نوجوان و جوان مشکل داشته باشد، همان طور که این جوان گفت: اگر در پارک به او اجازه ندهند که با دختری آزادانه قدم بزند، میرود در یک محیط دربسته این کار را میکند.
به زعم ما حتی در مواردی نیز که دختر و پسری به علت داشتن روابط پنهانی دچار مشکل و آسیب جدی یا نسبتا جدی میشود، اگر بنا بر سالمسازی آنها و تشکیل خانوادهای سالم و متعادل باشد استفاده از راههای خشونتآمیز یا کارساز نیست و یا در صورت نیاز باید با تشخیص کارشناسان دانا و متخصصان روانشناس و جامعهشناس و با
تأمل و به مقدار لازم صورت گیرد. در واقع استفاده از قانون و یا اعمال مجازات باید تنها در مواقع شرارت که جامعه مورد تهدید قرار میگیرد مدنظر باشد. روشن است که حدود الهی باید جاری گردد و در صورت اثبات شرعی جرم به راحتی نمیتوان از حدود الهی و احکام اسلامی گذشت، ولی آیا رعایت حدود الهی برای تضمین سلامت جامعه نیست آیا صرف ضربات شلاق سلامت خانواده را که بر سلامت جامعه تأثیر میگذارد، تأمین کرده است برای سامان دادن مشکلات جوانان از جمله مسایل غریزه جنسی در آنها و مشکلاتی که ممکن است در این زمینه برای آنها پیش آید، باید اولاً شخصیت نوجوان به موقع در عملکرد هماهنگ نهاد خانواده و دیگر نهادهای آموزشی اصلاح شود و اشتغالهای سالم تحصیلی، علمی، ورزشی و فوق برنامه برای آنها آماده باشد، و از طرف دیگر در مواردی که آنها دچار مشکلاتی میشوند حتما با توجه به نوع آن مشکل با بهرهگیری لازم از کارشناسان و متخصصان امر به رفع آن اقدام نمود. بررسی و اقدام در مورد جزئیات این گونه مسایل باید با تفحص، تحقیق و بحثهای جدی روانشناسانه و جامعهشناسانه صورت گیرد و نه فقط با وسایل و ابزارهای زور و اجبار و یا دعا و نصیحت و پند و اندرز دادن.
مسأله دیگر، اینکه آیا برخی از خانوادهها به مسایل اخلاقی جوانانشان پایبند نیستند؟ برای افرادی که با روح و جو خانواده ایرانی آشنا هستند جواب این سؤال مشخص است. به غیر از تعداد بسیار کمی از خانوادهها که خود دچار بیمبالاتیها و احتمالاً برخی از این تعداد بسیار کم، گرفتار فساد اخلاقی هستند و برای فرزندانشان نیز بیمبالاتی را منع نمیکنند،
اکثر خانوادههای ایرانی دست کم در خصوص خانواده و اقوام نزدیک خود پایبند به اخلاق هستند. بنابراین چرا کنترل و هدایت اخلاقی و رفتاری نوجوانان و جوانان در حال حاضر در موارد قابل ملاحظهای در خانواده و جامعه یکسان عمل نمیکند؟ آیا این سؤال، جوابها سیاسی دارد. برای مثال، آیا عدهای به علت مخالف بودن با مسایل سیاسی جامعه از کنترل و هدایت اخلاقی نوجوانان و جوانان خود سرباز میزنند؟ و بدین ترتیب هم خود و خانواده خویش و هم جامعه را دچار معضل میکنند؟ یا اینکه با سیاستهای فرهنگی جامعه (البته اگر به طور مشخص در تمام موارد چنین سیاستهایی وجود داشته باشد یا به آنها عمل شود...) مخالف هستند و یا در مورد این سیاستها خود نظر دارند؟ و یا با شیوههای اجرایی آن مخالفاند؟ چرا در برقراری ارتباط نزدیک با خانوادهها و رفع
موانع موجود، ناتوانی وجود دارد و یا اینکه چرا خانوادهها به چنین مشارکت تربیتی تن نمیدهند. در هر حال باید توجه داشت تربیت نوجوانان و جوانان دارای شخصیت روانی و اجتماعی سالم، وظیفهای فراتر از خودبینیها، عنادها و تنگنظریهای عقیم کننده است که بر دوش نهاد خانواده، نهادهای آموزشی و نظام اجتماعی قرار دارد، که نه تنها آینده نوجوان و جوان را بلکه آینده یک ملت را رقم میزند. و تلاش برای رفع موانع مذکور از قدمهای ضروری برای انتقال باورداشتهای جمعیای است که شخصیت اخلاقی و اجتماعی نوجوانان و جوانان را به گونهای شکل دهند که آنها از الگوهای متعارف اجتماعی فراتر نرفته و اعمال قدرت تنها به هنگام شرارتهای تهدید کننده جامعه، آن هم با تشخیص کارشناسان دانا و آشنا به امور صورت گیرد.
پینوشتها:
1 ـ عفاف و عفت در لغت به معنی خویشتنداری و امتناع از چیزی است و در اصطلاح به معنی خویشتنداری از دادن پاسخ مثبت به شهوات، امیال و خواهشها و تسلط بر احساسات خود، که دارای اهمیت اجتماعی است.
2 ـ معین، محمد، سلسله فرهنگهای معین شماره «3»، مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر، تهران، 1342 ـ ص1436.
3 ـ همان، ص174.
4 ـ همان.
5 ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، جلد دوم، انتشارات زوار، چاپ چهارم، تهران، زمستان 1366 ـ ص242.
6 ـ همان، ج1، ص18.
7 ـ همان، ص44.
8 ـ همان، ج2، ص193.
9 ـ مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، چاپ اول، تهران، بهار 1366 ـ ص291.
10 ـ همان.
11 ـ رجوع شود به مقاله «رهبری نسل جوان» از کتاب «ده مقاله» و کتاب «فلسفه اخلاق» و برخی نوشتههای دیگر از مرتضی مطهری.
12 ـ بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: دکتر باقر ساروخانی، چاپ اول، انتشارات کیهان، تهران، 1366، ص355 ـ 354.
13 ـ آبرکرامبی نیکلاس، هیل استفن، اس. ترنر برایان، فرهنگ جامعهشناسی، ترجمه: حسن پویان، چاپ اول، انتشارات چاپخش، تهران، بهار، 1367، ص259.
14 ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، جلد اول، ص44، (نقل به اختصار).
15 ـ ادیب، محمدحسین، جامعهشناسی ایران، ص41.
16 ـ کوچتکف، و.د. ولاپیک، م. (روانشناسان بزرگ شوروی)، روانشناسی و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان، ترجمه: محمد تقیزاده، انتشارات بنیاد، چاپ چهاردهم، 1373، تهران، ص6.
17 ـ همان، ص225.
18 ـ همان، ص6.
19 ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، ص18 ـ 17.
20 ـ مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، انتشارات صدرا، قم، بیتا، ص74 و 72.
21 ـ طرح پیشنهادی دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی پیرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی، سال 76، ص5.
22 ـ منظور از «قوانین عرفی» رعایت ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی در جهت حفظ سلامت اخلاق اجتماعی نه به معنای سنتهایی که هیچ ارتباطی با موازین عقلی و دینی ندارد. مانند بستهبندی و محدود کردن دختران و زنان و ایجاد محرومیتهای مختلف برای آنها و غیره.
23 ـ در عبارت، «تعیین و تحدید دقیق حدود روابط»، کلمه «حدود» اضافی است.
24 ـ طرح پیشنهادی دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی پیرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، ص5.
25 ـ امام خمینی، صحیفه نور، جلد21، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی با هم کاری انتشارات سروش، چاپ اول، 1369، ص172.
26 ـ امام خمینی، صحیفه نور، جلد 19، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهار 1368، ص280.
27 ـ طرح پیشنهادی دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی پیرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، ص5 ـ 4.
28ـ مطهری، مرتضی، مشکل اساسی سازمان روحانیت (ده گفتار)، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، زمستان 1375، ص278.
29ـ اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی)، ناشر دفتر طرح و برنامهریزی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، زمستان 1371، ص8 ـ 7.
30ـ همان.
منبع: ماهنامه پیام زن
نظرات شما عزیزان: