پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مشکل اصلی اینجاست که اساساً مفهوم "ولایت" و جریان و تسری آن تا "ولایت فقیه" را درست نشناخته و درک نکردهاند و با خلط مبحث در "مفهوم" و "مصداق" و البته برخی نیز با چاشنی جملات احساسی و تحریکی، در این مهم بحث میکنند. آیا وقتی خدای رحمان، رحیم، جواد، کریم و رئوف، به بندگانش میفرماید که نسبت به یک دیگر با رحمت، جواد، کریم و رئوف باشید، با خودش مقایسه کرده، یا آن که میفرماید: آیینه نور حق و مجرای فیض الهی باشید؟ الف – حقیقت امر این است که یک "ولایت" بیشتر وجود ندارد و آن هم "ولایتُ الله" است که در ولایت رسول اکرم و سپس ولایت ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین تسری یافته و همین طور در ولایت فقه و فقیه (چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت معصوم علیه السلام) جریان یافته است. پس مقایسه، وقتی معنا و مفهوم دارد که دو چیز مستقل و متفاوت با یک دیگر قیاس شوند، اما وقتی یک حقیقت است، دیگر مقایسه معنا و مفهوم ندارد، چیزی که با خودش قیاس نمیشود. ب – معارف اسلامی، به ویژه در اصول، باید درک و فهم شود و جایی برای شعارهای احساسی ندارد. چنان که اگر دقت کنیم، تمامی جریانات انحرافی از صدر اسلام تا کنون، مبتنی بر همین گونه شعارهای بیمنطق احساسی بوده است. مثل این که بگویند: ما باید خدا را اطاعت کنیم، پس با رسول خدا کاری نداریم – ما باید کتاب خدا را جلودار خویش قرار دهیم، پس با پیامبر و امام کاری نداریم – ما پیرو رسول خداییم، پس با امام کاری نداریم – ما شیعه اهل بیت هستیم، پس با ولایت فقیه کاری نداریم ... و حتی به اینجا میرسند که میگویند: ما باید بندگی خدا را بکنیم، پس با نماز و روزه و سایر عبادات کاری نداریم. بیتردید حاصل این تفکر و موج سواری روی احساسات و شعارهای احساسی بیمنطق، چیز جز جریانهای انحرافی مانند صدر اسلام و خوارج و یا وهابی و داعشی امروز نخواهد بود. قرآن کریم: آیا وقتی خداوند متعال میفرماید از خدا، رسول و اولی الامر اطاعت کنید، العیاذ بالله قایل به سه اطاعت شونده (مطاع) شده است یا آنان را که بندگان او هستند را با خود مقایسه کرده است؟ آیا وقتی میفرماید: «مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ - هر كه از فرستاده خدا اطاعت كند در حقيقت خدا را اطاعت كرده.../ النساء، 80» - یعنی العیاذ بالله قایل به دوئیت شده و یا مقایسه کرده است؟ و یا خیر، بلکه حقیقت این است که همه یک ولایت، یک مطاع و یک اطاعت است؟ مثالی روشن برای حقیقت واحد ولایت در مجاری متفاوت: *- آیتالله حائری شیرازی، مثال روشنی میآورند که شرح مضمون آن چنین است: «فرض کنید در کنار دریایی هزار چاه در اندازههای متفاوت از عمق صد متری تا یک متری و حتی کمتر حفر کردهاید که این چاهها از زیر با کانالی به یک دیگر و در نهایت به دریا متصل هستند. نه تنها یک آب در آنها جاری است و آن همان آب دریاست، بلکه همه این چاهها، به رغم ظرفیتهای متفاوت، همه در یک سطح هستند و سطحشان نیز برابر سطح آب دریاست – حال آیا اگر کسی به آخرین و کم عمقترین چاه دستی بزند و آبی بردارد، میتواند مدعی شود که این همان آب دریاست یا خیر؟ مسلماً بله، همان آب دریاست که از این چاه برداشته است. اگر از بزرگترین چاه نیز به ظرفیت دلق خود آبی بردارد، باز هم از همان آب دریا برداشته است». چرا فرمود: قرآن و عترت یکی هستند؟ *- به مثال دیگری توجه کنیم: اگر سفره آب زیر زمینی که در نهایت به اقیانوس متصل و مرتبط است، از کانالی در کوه بالا رود و از آنجا رودخانهای سرازیر شود و آن رودخانه نیز در مسیر به 12 رودخانهی دیگر تقسیم شود که هر کدام مسیری را پیش گیرند و به شهرهای مختلف برسند و مردم هر شهر نیز برای کشاورزی و آب شرب اهالی خود، شعبِ نهرهای کوچکتری ایجاد نمایند و هر شخصی نیز به اندازه ظرفیت دلو یا حتی لیوان خود، مقداری از آن آب بردارد، تفاوت در آب است یا در ظرف و ظرفیت برداشت کننده؟ پس یک آب است که جاری شده، منتهی در رودخانهها، مسیرها و ظروف متفاوت. *- به جریان برق و نور نگاه کنید. چه فرقی بین برق جریان یافته در لامپ کم مصرفی که اتاق کوچکی را روشن کرده، با برق پشت کنتور منزل یا برق نیروگاه اصلی وجود دارد؟ آیا اگر شما بگویید: این همان برق است؛ کسی میتواند معترض شود که: ای آقا، این چه مقایسهای است که بین برق یک لامپ کوچک و کم ظرفیت و با برق نیروگاه میکنید؟! مقایسه در محتوا یا ظرف: پس اگر محتوا موضوع بحث باشد، اصلاً دوئیتی در این "ولایت" وجود ندارد که کسی بخواهد مقایسه کند و یا معترض شود و بگوید: "چرا اینها را یکی میخوانید و یا مقایسه میکنید؟" ولایت فقیه، همان ولایت معصوم (ع) است و ولایت معصوم (ع) همان ولایت رسول الله صلوات الله است و ولایت ایشان، همان ولایت الله است که در این مجاری متفاوت جاری شده است. *- خداوند متعال فرمود: «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ - الله ولی مؤمنین است» - هم چنین فرمود: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ - جز اين نيست كه سرپرست و ولىّ امر شما خدا و فرستاده اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند، آنها كه نماز را برپا مىدارند و در حالى كه در ركوعند زكات مىدهند. (مصداق منحصر به فرد اين عموم طبق روايات فريقين على عليه السّلام و بخشيدن انگشترى او در حال ركوع است) / المائده، 55». رسول خدا صلوات الله علیه و آله که مجرای اصلی ولایت الهی میباشند، فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهُو عَلیٌ مَولاه – هر کس من مولا (صاحب ولایت) او هستم، علی مولای اوست» و نیز فرمودند که این ولایت در ائمه علیهم السلام که اولاد او هستند، تسری دارد و جاری است. آنها نیز فرمودند: که هنگام عدم دسترسی به ما، به فقها مراجعه کنید. *- اما یک موقع مصادیق و ظرفها با هم مقایسه میشوند. خب مگر خداوند متعال مثل و مانند و همتایی دارد که رسولش با او مقایسه شود؟ مگر امیرالمؤمنین علیه السلام، عین و همتای رسول خدا هستند؟ مگر نفرمودند که «من شهر علم هستم و علی دروازهی آن»؟ مگر ولایت الله از رسول اعظم به اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین نرسیده است؟ مگر مقام و ظرفیت فقها با امامان علیهم السلام یکسان است؟ مگر علم را از آنان نیاموخته و در عمل به آنان تأسی نمیکنند؟ بله، ظرفها و ظرفیتها متفاوت و گاه غیر قابل قیاس است، اما محتوا یکیست. دقتی به احادیثی که بسیار شنیدهایم: خداوند متعال در کلام وحی فرمود: هر کس رسول را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است – حضرتش فرمود: هر کس امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است ... و چه بسیار احادیثی که میفرمایند: هر کس با آنها دشمنی کند، با من و خدا دشمنی کرده است، چنان چه بین شیعه سنّی مشهور است که فرمودند: هر کس فاطمه (علیهاالسلام) را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازرد، خدا آزرده است. پس یک حقیقت و یک نور است. چقدر حدیث در خصوص "ارتباطِ" همه مفاهیم و احکام اسلام با یک دیگر داریم؟ مگر نه این است که خداوند متعال فرمود: هر کس یکی از انبیا را تکذیب کند، همه را تکذیب کرده است؟ مگر در احکام نداریم که اگر کسی یک اصل ضروری را منکر شود، از اسلام خارج میشود؟ یا مگر نفرمود: هر کس فریاد "یا لَلمسلمین" را از مسلمان گرفتاری بشنود و به مددش نرود، مسلمان نیست؟ زیارت مؤمن، زیارت خداست: در احادیثی بسیاری آمده است که زیارت انبیا و امامان همان زیارت الله است، «زيارة اللَّه، زيارة أنبيائه وحُجَجه صلوات اللَّه عليهم ، من زارهم فقد زار اللَّه عزوجلّ؛ زيارت خدا، همان زيارت پيامبران و حجّت هاى اوست. هر كه آنان را زيارت كند، در واقع خداى تعالى را زيارت كرده است. / من لا يحضره الفقيه: 2/ 92 و 93» - و حتی تصریح شده که زیارت مؤمن، همان زیارت الله است، آن هم زیارت در عرش الهی. چرا؟ چون این قلبها هستند که به زیارت هم میروند و در قلب مؤمن نیز همان نور معرفت، ولایت و محبت الله جلّ جلاله است که از طریق نور اهل ولایت به او رسیده است. خب این که مقایسه نیست، چون یک حقیقت است. پس ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله و ولایت اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین است که آن نیز همان ولایت الله است.
نظرات شما عزیزان: