*- همین طور است شناخت حوادث تاریخی. محقق و علاقمند به تاریخ، میتواند تمامی وقایع جهان را به صورت "شناسنامهای" مطالعه کند. مثل این که در باره جنگهای ایران و روم بخواند، یا جنگهای جهانی اول و دوم، یا جنگ ویتنام، یا جنگ تحمیلی بر ایران ...، و یا غزوات پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، سه جنگ بزرگ تحمیلی بر امیرالمؤمنین علیه السلام، طی کمتر از پنج سال حکومت، یا کربلا و عاشورا.
این نوع مطالعه تاریخ نیز اگر چه گام نخست است، اما جهت دهنده و تکلیف آور و مسئولیت ساز و تربیت کننده نمیباشد. صرفاً معلومات و اطلاعات است.
حادثه شناسی کربلا:
اگر احساسی و شعاری برخورد نکنیم، متوجه میشویم که «حادثه شناسی کربلا» نیز به خودی خود، همان شناخت شناسنامهای است. هر کسی میتواند بداند که در بمباران اتمی هیروشیما چه حوادثی رخ داد – یا در حملات اسرائیل به فلسطین و غزه و لبنان چه حوادثی رخ داد و یا در غزوه تبوک چه شد و یا در کربلا چه حوادثی رخ داد، چنان که میتواند مطالعه کند که در حوادث طبیعی مثل زلزله یا سونامی، و یا حوادث غیر طبیعی مثل تصادفات و یا قائله حج خونین در سال 1366 یا فاجعهی منا (امسال)، چه حوادثی رخ داده است.
احساسات و گریه:
صِرف گریه احساسی نیز مثل همان شناخت شناسنامهای میباشد؛ یعنی شاید تذکر و توجهی بدهد، اما عمق و ماندگاری و جهت خاصی ندارد.
بدیهی است که احساسات انسان، با شنیدن یا دیدن مظاهری از غم و شادی، تحریک میشود و ممکن است انسان بخندد یا گریه کند. هر انسانی که حیوان نشده باشد، با دیدن سر از بدن جدا شده یا بدن تکه تکه شده، حتی اگر به سبب یک تصادف جادهای هم باشد، گریه میکند – هر انسانی اگر مسلمان هم نباشد و حتی از مسلمانان بدش بیاید، با دیدن سرهای بریده شده توسط داعشیها، یا کودکان به قتل رسیده توسط اسرائیلیها، گریه میکند و حتی اگر نبیند و برایش نقل کنند نیز گریه میکند.
شناخت هدفدار، انگیزه بخش و مسئولیت آور:
اما یک موقع انسان به دنبال هدفی است و برای نزدیکی و رسیدن به هدف، دنبال شناخت شخص یا واقعه یا حادثه و یا حتی مطلبی میرود. او نیز در گام نخست، از شناخت شناسنامهای آغاز میکند، اما چون هدف دارد، انگیزه نیز دارد و شناخت برای او مسئولیت آور میگردد؛ و در این شناخت نیز فرقی ندارد که شناخت یک علم طبیعی باشد، یا یک فیلسوف، یا یک شهر، یا یک شخصیت ادبی یا مذهبی. این یک قاعده و اصل کلی میباشد.
بسیار فرق است بین شناخت کسی که صرفاً جهت اطلاع دست به تحقیق و مطالعه زده تا ببیند در کربلا چه گذشت، یا در بمبارانهای اتمی و شیمایی و ... چه فجایعی رخ داد، یا در منا چه شد؟ با کسی که هدف دارد، برای خود شناسی، خدا شناسی، امام شناسی، دین شناسی، تاریخ شناسی و ... انگیزه دارد و به دنبال تعیین جایگاه خود و تکلیف و مسئولیت فردی و اجتماعی و دینا و آخرت خود میباشد.
عقل (علم) و عواطف:
انسان هم از امکان و استعداد عقلی برخوردار است و هم از عواطف قلبی. از این رو هم شناخت دارد، و هم حب و بغض؛ و انسان وقتی کاملتر میشود که نه تنها هیچ یک را به بهانهی دیگری تعطیل نکند، بلکه هر دو را فعال و کامل نماید.
از این رو انسان مؤمن (عاقل) از یک سو در مسیر مطالعه، تحقیق، تفکر، تأمل و تدبر میرود، از سوی دیگر اهل ذکر (یادآوری) است. با اشخاصی تعامل دارد که یاد معشوق کنند، در محافلی شرکت میکند که ذکر محبوب دارند. در دههی محرم، ساعاتی را به مطالعه و تفکر میگذراند و ساعاتی را با شرکت در مراسم عزاداری، به ابراز عشق و محبت اختصاص میدهد، و بدین ترتیب مواضع عقلانی و قلبی خود را معین و اظهار میکند؛ چنان که در زیارت عاشورا، هیچ بحثی از مناقب امام حسین علیه السلام نشده است، بلکه سراسر اعلام مواضع زیارت کننده در تولا و تبرا میباشد.
نقش حادثه شناسی در ایمان:
اگر کسی تمامی جزئیات فاجعه کربلا را بداند، دلیل بر این نیست که "امام شناس" باشد، حتی اگر برای هر حادثهای تمام سال گریه کند، باز هم دلیل بر "امام شناسی" او نمیگردد.
عدهای در روضهها میگویند: «انگشت امام را بریدند تا انگشترش را درآوردند»، بسیاری هم بر این مصیبت گریه میکنند. آیت الله فاطمی نیا میگوید: «من تحقیق کردم که چنین اتفاقی نیافتاده است – و نتیجه میگیرد – خب خوشحال باشید که با امام شما چنین نکردند».
در هر حال اگر کسی بر این باور باشد که انگشت حضرت امام علیه السلام را بریدند، چیزی به دین و ایمان او اضافه نمیشود؛ و اگر کسی بر این باور باشد که نبریدند، باز هم چیزی به دین و ایمانش اضافه نشده و یا از آن کم نمیشود؛ اما اگر کسی امامش را نشناسد، به دین مردمان دوران جاهلیت مرده است.
البته برخی به عمد یا سهو، در مقابل این افراطها، اهل تفریط میشوند. میگویند: اصلاً ذکر مصیبت نکنید و از حوادث چیزی نگویید و با ژست روشنفکرانه، چنین توجیه میکنند که بروید در اهداف و آرمانهای امام تحقیق علمی کنید.
این یک حقه است که دشمنان میسازند و عدهای عوامِ نادان (در هر سطحی) نیز از آن پیروی میکنند.
بالاخره "امام شناسی"، "هدف شناسی" و "راه شناسی"، مستلزم "دوست و دشمنشناسی = تولا و تبرا" میباشد – مستلزم "جریان شناسی" و هم چنین "جرم شناسی" است؛ آیا مجرم شناسی، بدون جرمشناسی میسر میباشد؟
عرصه نظر و عمل:
تجزیه، علت اصلی تمامی بدبختیهایی است که بر انسان، جامعه، ملت یا امت میآید. تجزیه جداسازی است. خواه جدا کردن دست و پای کسی باشد – یا ایجاد اختلاف بین یک امت – یا تجزیه خاک یک کشور ...، یا تجزیهی و جداسازی عرصه نظر و عمل یا همان «ایمان و عمل».
در عرصهی نظری، بگویید: امریکا دشمن اسلام، مسلمین و به ویژه ملت ایران است. دهها دلیل نیز نه تنها از تفاوت، بلکه از مغایرت و تضاد جدی در جهانبینی، ایدئولوژی و اهداف و برنامهها بیان نمایید، اما اگر از شما سؤال کنند که با این همه، میتوانید امریکا را مخالف بخوانید، ولی چرا دشمن میخوانید، مگر چه کرده است و جرمش چیست؟! آن وقت چه میگویید؟! پس جرم شناسی لازم است. وگرنه
خب، ماهیت امریکا، انگلیس و اسرائیل یا سران وابستهی عرب یا منافقین در هر ملتی، با عملکرد مجرمانهیشان شناخته میشود. وگرنه دشمن نیز ادعا دارد. میگوید: "حق با من است"؛ من مدافع حق و حقوق و حتی حقوق بشر هستم، من اصلاحگرم و دنبال صلح جهانی هستم، من متمدن و اهل دموکراسی هستم و ... – خب در اینجا بحث فلسفه و حکمت یا حقوق کافی نیست، بلکه با عملکردش روشن و ثابت میشود که دروغ میگوید یا راست میگوید.
خوارج یا کوفیان و سرانشان نیز برای عوامفریبی، ادعای مسلمانی و پیروی از قرآن کریم داشتند. مگر میشود به همین راحتی و بدون هیچ تبلیغات منفی و فضاسازی، دهها هزار نفر را جمع کرد و به امام کُشی واداشت و یا صدها هزار نفر را به بیتفاوتی و سکوت کشاند؟! پس ذکر و بیان و تکرار فجایع کربلا، ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد.
در دهه محرم چه کنیم؟
کسی نمیتواند به دیگران برنامه بدهد که چه کنید؟ اما چه خوب است که در این فرصت مغتنم که دلها متوجه "امام" است و شعارها در راستای «تولا و تبرا» است، هم اشکها، پردههای ضخیم را کنار زده و زنگارهای دل را میشوید و امکان را برای شناخت و فهم بیشتر میکند، ساعاتی را به شرکت در مراسم و عزاداری و گریه اختصاص دهیم و ساعاتی را به مطالعهی همراه با تفکر و تأمل و تعیین تکلیف.
چه خوب است اگر بتوانیم از طریق کتاب، سخنرانی و یا منابع مطالعاتی در شبکههای مجازی، "امام شناسی" کنیم. وقتی کسی نمیداند که "امام" یعنی چه؟ چه کسی او را به امامت منصوب کرده است؟ چه شخصیتی است؟ چه جایگاهی دارد؟ چه نقشی در رشد دارد؟ و اساساً امامت یعنی چه؟ امام حق و امام باطل (که در قرآن به هر دو تصریح شده) یعنی چه؟ شناختش در مورد مصداق این امام، یعنی شخص امام علیه السلام، چگونه خواهد بود؟
بعد از اختصاص فرصتی برای مطالعه و تفکر در مبحث "ولایت و امامت"، چه خوب است که به بیانات امام حسین علیه السلام، از مدینه یا عرفات تا کربلا، و از ابتدای ورود تا روز عاشورا دسترسی یابیم، با دقت مطالعه کنیم، یا حتی یک جمله را انتخاب کرده و در آن ده روز تأمل و تعمق نماییم و بالتبع، آن روزگار و حوادث را به شرایط کنونی انطباق دهیم.
آیا اکنون امام زمان خودمان را میشناسیم و به او محبت داریم؟ آیا نسبت به هدف و آرمانهای او آشنایی داریم؟ آیا دوستان و دشمنان او را میشناسیم؟ آیا نفراتش به تناسب جمعیت دشمنان، از 72 نفر مقابل 30 هزار نفر کمتر است یا بیشتر؟ آیا امروز یزید و شمر و خولی و عمر سعد نداریم؟ آیا یاران امام را قتل عام نمیکنند؟ ... من چه تکلیفی دارم؟
به یقین این قبیل مطالعات هدفدار، انگیزه بخش و مسئولیت آور، به همراه دقایقی عزاداری و اظهار «تولا و تبرا» و شراکت در زنده نگهداشتنِ حیات بخشِو بیدار کنندهی یاد کربلا، بالاترین و بهترین عبادت، عزاداری، یاری، اطاعت و همسویی با امام زمان و سیدالشهداء و معصومین علیهم السلام خواهد بود و این مرضی خداوند متعال است. إن شاء الله.
نظرات شما عزیزان: